سیاست خوب است، آگاه بودن به اخبار روز خوب است، رصد امور خوب است اما نه آنقدر که شیرازه امور با مشکل مواجه شود. نه چنان که کارها بر زمین بماند. چه معنی دارد بیش از یک ماه مانده تا انتخابات، کارها تق و لق شود؟ آقای مدیر، آقای کارشناس، آقای کارمند، قرار است انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود، چه ربطی به شما دارد که از الان «قلم» بر زمین می گذارید و به انتظار پا روی پا می اندازید که ببینم چه می شود؟ این چه معنی دارد که در ادارات و نهادها، حرف که می آید و که نمی آید چنان سایه بیفکند که کارها با مشکل مواجه شود؟ شاید شما هم شنیده باشید از این دست حرف ها که من هم می شنوم ، مثلا بنده خدایی شاغل در یکی از سازمان ها می گفت: در اداره ما، برخی ها به جای کار به بحث درباره این کاندیدا و آن نامزد می پردازند – حتی پیش از آنکه شورای نگهبان تصمیم بگیرد- هیچی نشده صف ها شکل می گیرد برای فردا. انگار باز قرار است قطاری راه بیفتد و همه را جابه جا کند. بنده خدایی می گفت: در اداره ما حرف از این است که اگر فلان کاندیدا رای بیاورد کلید اداره به دست چه کسانی می افتد و اگر فلان نامزد قبای ریاست جمهوری بپوشد چه کسانی مسئولیت ها را تصاحب خواهند کرد. از همه جالب تر، موضوعی بود که یکی از دوستان نقل می کرد که پیمانکار اداره … کار را تمام نکرده آمده و می گوید پول مرا بدهید! گفتم بنده خدا تو که هنوز کلی کارت مانده و کاری تحویل نداده ای که می خواهی پول کل کار را بگیری. گفت: آقاجان! مثل این که خبر نداری انتخابات است! فردا که انتخابات برگزار شد، من کجا باید دنبال شما بگردم برای پولم. معلوم نیست شماها کجا باشید!…حرف این دوست دردمند این بود که نباید فضا چنین باشد که در آستانه هر انتخاباتی، اوضاع چنین باشد که راندمان کاری افت کند. او می گفت: باید کاری کرد در این باره و… او می گفت و من یاد یک بحث همیشه مظلوم افتادم که اگرچه درباره آن بارها سخن رفته اما کاری نشده است و آن «ثبات مدیریت» است. یادش بخیر، سال ها پیش یک آقای استانداری بود که تصریح می کرد جابه جایی دولت ها، اگر به جابه جایی مدیران ارشد می انجامد، هرگز نباید مثل توفانی در همه جا بپیچد. او می گفت من استاندارم، نماینده یک دولت و تفکرم، حالا دولت جدید می آید با تفکر تازه، خب من می روم، مسئله ای نیست، اما نباید بدنه مدیریتی و به ویژه کارشناسی دچار تغییر و جابه جایی های گسترده شود حرف درستی هم می زد این استاندار اسبق. مگر برای تجربه آموزی مدیران، کارشناسان و … کم هزینه شده است از سرمایه های این کشور که به این راحتی همه را به حاشیه برانیم و باز مدیران بی تجربه و کم تجربه را به میدان بیاوریم و باز هزینه کنیم تا بر امور مسلط شوند و باز ناگهان دوره آن دولت تمام شود و توفان آغاز که وقت رفتن است! باور کنید اگر در بر این پاشنه بچرخد، ما مدام در چرخه باطل آزمون و خطا خواهیم بود بی آنکه بتوانیم پس از ارتکاب خطا در آزمون، از آن پند بگیریم تا در آزمون بعدی به صواب برسیم. کاش قانونی مصوب می شد که تغییر قطاری مدیران میانی و کارشناسان را پس از پایان دوره دولت ها ممنوع می کرد تا کارها چنین به فترت و سستی دچار نشود و مدیران پایین دست و کارشناسان هم نگران فردای خود، امروز کارها را چنین انجام نمی دادند و پیمانکار مطمئن از رسیدن به پول خود زودتر از موعد دست به کار نمی شد…