مقاله/ تاخیر در ازدواج و آسیب‌های شخصی و اجتماعی

 

 

 

ازدواج یکی از مهم‌ترین مراحل زندگی هر فرد است. همه افراد در زندگی خود نیازمند دوست داشتن و دوست داشته شدن هستند. محبتی که موقتی و گذرا نباشد و آنها را دوباره به سمت تنهایی سوق ندهد. علاوه بر این نیازهای درونی و بیرونی، کشش  به سمت جنس مخالف را بیشتر می‌کند و بهترین راه حل برای جوابگویی به این نیازها ازدواج است.

ازدواج درست و به موقع باعث تربیت درست نسل‌های بعدی، سلامت و امنیت جامعه است و در مقابل ازدواج نادرست و یا تاخیر از آن تبعات جبران ناپذیری برای یک جامعه به همراه دارد.
بی‌شک یکی از دلایل مهم تاخیر در ازدواج در جوانان امروز ارتباط آزادانه با جنس مخالف است. این ارتباط موجب می‌شود که بخشی از نیازهای آنها برطرف شده و از میل آنها به ازدواج کاسته شود. همچنین محافظه کار شدن نسبت به ازدواج، شکل‌گیری تصورات منفی از ازدواج و جایگزینی این روابط به جای ازدواج -به عنوان مثال در ازدواج سفید- به لحاظ ریسک پذیری کمتر روی دیگر این ماجراست که نمی‌توان از آن غافل شد.

 

از دلایل دیگری که باعث تاخیر در ازدواج شده و در جامعه فعلی ما بسیار فراگیر است می‌توان به بیکاری اشاره کرد. افراد بیکار فاقد اعتماد به نفس و پشتوانه مالی هستند و ترجیح می‌دهند فرد دیگری را درگیر شرایط بد اقتصادی خود نکنند و باعث بلاتکلیفی او نشوند.

 

از عواملی که موجب وحشت جوانان از ازدواج می‌شود می‌توان به رسم و رسومات غلط، سخت‌گیری‌های بی مورد و پررنگ شدن موضوع تجملات در ازدواج اشاره کرد. مهریه‌های بالا، جهیزیه‌های گران قیمت و غیرضروری، مراسم عروسی تجملاتی و به طور کلی لای منگنه قرار دادن دختر و پسر شروع زندگی مشترک را به حدی برای آنان سخت می‌کند که ترجیح می‌دهند تا جایی که می‌توانند ازدواج‌شان را به تاخیر بیندازند.
با زیاد شدن سن ازدواج در جامعه و به دنبال آن سیاست‌های غلط که از اواخر دهه شصت آغاز شده، میل به فرزندآوری در زنان کاهش یافته و زوج‌ها به تک فرزندی یا داشتن دو فرزند اکتفا کرده‌اند. موضوعی که باعث شده نگرانی برای پیر شدن جمعیت ایران تا پنجاه سال آینده افزایش یابد.

جمعیتی که به مرور انرژی آنها کم شده و دچار کهولت می‌شوند، نمی‌توانند تاثیر مثبتی بر جامعه گذاشته و با کم شدن نیروی جوان، نیروی کار و انگیزه برای ایجاد اشتغال کم شده و از نظر اقتصادی ضربه سنگینی بر پیکر جامعه وارد می‌شود. همچنین میل به آموختن و کسب دانش‌های جدید در افراد کهنسال کمتر از جوانان است و همین باعث پسرفت کشور از نظر علمی خواهد شد. از نظر اجتماعی نیز شاهد جامعه‌ای بدون نشاط و با افراد سالخورده خواهیم بود.

 

البته در این بین نباید از آسیب‌های تک فرزندی بودن بر جامعه به سادگی عبور کرد. موضوعی که در دین اسلام بسیار بر آن تاکید شده و حتی با تک فرزندی مخالفت نیز شده چرا که یکی از دلایل اصلی ذکر شده در ازدواج در قرآن کریم تکثیر نسل عنوان شده است.

در خانواده‌هایی که صاحب یک فرزند هستند به خواسته‌ها و مطالبات فرزند بسیار توجه شده و سعی در برآورده کردن خواسته‌های نامعقول فرزند نیز می‌شود. حمایت همیشگی والدین از فرزند و توجه به او باعث می‌شود که وی در جامعه قدرت مقابله با مشکلات را از دست بدهد و نتواند بعد از هر شکستی به مسیر خود ادامه دهد. بچه‌هایی که خواهر و برادر ندارند نمی‌توانند بسیاری از مهارت‌های اجتماعی شدن را بیاموزند، آنها مجبور هستند که دوران کودکی خود را در خانه، نه در کنار هم سن و سالان خود که در کنار بزرگسالان طی کنند.

به همین دلیل آنها کودکی و نوجوانی خوبی را تجربه نخواهند کرد و یک باره به بلوغ زودرس خواهند رسید. همچنین در چنین بچه‌هایی میل به انزا، افسردگی، فرار از ارتباط برقرار کردن با همسالان و پناه آوردن به تنهایی بیشتر است. در خانواده‌های دارای یک فرزند میزان علاقه و ارتباط والدین با فرزند در حد افراط یا تفریط قرار دارد. در این خانواده‌ها یا وابستگی‌ به فرزند در حد بسیار افراطی خیلی بالا است یا اینکه بنا به توجه به شغل خود برای برآوردن نیازهای وی، بسیار پایین است. زیاد شدن خانواده‌های تک فرزندی سبب از بین رفتن خاله، دایی، عمه و عمو برای نسل‌های بعدی می‌شود و همین باعث انزوای بیشتر و کمرنگ شدن نقش خانواده در روابط حاکم بر جامعه خواهد شد.

 

به دنیا آمدن فرزندان دارای معلولیت و عقب افتادگی یکی از خطرات جدی ازدواج دیرهنگام است. زیرا جنین با وجود سن بالای مادر و بیماری‌های احتمالی وی امکان رشد مناسب نخواهند یافت. تولد چنین فرزندانی به خصوص در مادرانی با سن بالا سلامت خانواده‌های ایرانی‌ را به شدت تهدید می‌کند.

البته نباید از این نکته غافل شد که به دنیا آمدن فرزندان سالم در خانواده‌هایی با سن بالای پدر و مادر نیز مشکلات زیادی از جمله عدم رسیدگی مناسب به فرزند، بی‌حوصلگی پدر و مادر در برخورد با وی، نداشتن توانایی جسمی برای هم پا شدن با فرزند را در پی خواهد داشت. به وجود آمدن شکاف عمیق میان فرزندان و والدین از دیگر ثمرات ازدواج دیرهنگام است. معمولا تنش‌ها در چنین خانواده‌هایی زیاد و نبود آرامش در فضای خانواده احساس می‌شود.

 

بهترین سن برای فرزندآوری در بانوان ۱۸ تا ۲۵ سال است. این در حالی است که امروزه ازدواج‌ها در سنین ۳۰ تا ۳۵ سالگی اتفاق می‌افتد. ناباروری را همان طور که از معنی آن پیداست با صرف هزینه‌هایی می‌توان درمان کرد اما نازایی که به معنی عدم توانایی در باردار شدن است، غیرقابل درمان است.

احتمال بارداری در زنان بالای ۳۵ سال به دلیل محدود شدن تخمک‌ها، به زیر ۵۰ درصد خواهد رسید. این مشکل نه تنها برای بانوان که در مردان نیز وجود دارد و مردانی که سن‌شان به بالای ۳۵ سال رسیده است شانس باروری کمتری دارند. با توجه به اینکه در کشور ما شیوع ناباروری حدود ۲۰ درصد است که در مقایسه با آمار سازمان جهانی بهداشت قابل توجه به نظر می‌رسد و سن یکی از فاکتورهای مهم در بچه‌دار شدن زوجین به شمار می‌رود بنابراین مردان و زنانی که دوست دارند در آینده بچه‌هایی آنها را پدر و مادر صدا بزنند باید به این نکته توجه داشته باشند که تاخیر در ازدواج باعث می‌شود که این آرزوی آنها به رویایی دست نیافتنی تبدیل شود.

 

 

 

 

مقاله/ نقش خانواده در کاهش سن ازدواج


ازدواج در ذات خود امری اجتماعی است و واقعیات اجتماعی را نمی‌توان در تحلیل‌های تک‌عاملی به قضاوت نشست. چه‌بسا مجموعه‌ای از عوامل خُرد و کلانِ فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دست به دست هم داده باشند تا یک واقعیت اجتماعی –مثبت یا منفی- رخ بنماید

گویا بهترین راه در اینست که به سراغ ریشه‌های ابتدایی رفته و تلاش کنیم تا این گِره‌ها را اندک‌اندک از سررشته باز کنیم. «خانواده» به مثابه هستۀ اولیه و بنیادین جامعۀ انسانی جایگاه ویژه‌ای در شکل‌گیری واقعیات اجتماعی دارد و لذا لازم است به نقش اساسی آن در این عرصه توجه جدی داشت. لذا در این نوشتار تلاش می‌شود به نقش این نهاد در کاهش سن ازدواج نگاهی گذرا می گردد. در یک تقسیم‌بندی، خانواده در سه ساحت می‌تواند تأثیر چشمگیری در کاهش سن ازدواج داشته باشد: ۱- اندیشه ۲- سبک زندگی و الگوی رفتاری ۳- آغاز زندگی مشترک.

 

الف ) در ساحت اندیشه

تفکر یکی از زیربنایی‌ترین ابعاد حیات انسانی است. آنچنان که بسیاری از فلاسفه قوۀ عاقله را وجه متمایز اصلی انسان از سایر حیوانات دانسته اند. معمولاً بن‌مایه‌های ابتدایی اندیشۀ انسان به‌خصوص در موضوعات اجتماعی در خانواده شکل می‌گیرد. اندیشه‌هایی که در ارتباط با این موضوع خاص می‌توان از طریق خانواده به فرزند منتقل کرد، سه گزارۀ اساسی است که هر یک به تنهایی می‌تواند تأثیر چشمیگری در ترغیب جوان به ازدواج داشته باشند:

  1. تبیین اولویت های حیات انسانی و نقش ازدواج در این مجموعه: انسان که با هدف نیل به مقام «خلیفهالهی» به این دنیا قدم گذاشت، برای آنکه بتواند در مسیر این هدف قدم بردارد، باید ملزومات و اولویت‌های اساسی چنین مسیری را بداند. طبق معارف دینی ما، ازدواج چه از بُعد صیانت از آسیب‌های این سلوک (در آغاز راه) و چه به‌عنوان کمک‌کننده و تسریع‌کننده در حرکت به سمت مقام خلیفهالهی (در میانۀ راه) جایگاه ویژه‌ای دارد و لذاست که در معارف اسلامی به این موضوع بسیار اهمیت داده شده است.

 

  1. تأثیر ازدواج در رشد کمالات شخصیتی و معنوی: ازدواج به دلیل شرایط ویژه‌ای که در زندگی شخصی انسان ایجاد می‌کند، فرد را در محیط‌های رفتاری تازه ای قرار می‌دهد که مستلزم تجربه های جدید است. این موضوع لاجرم بستری تازه برای بروز ابعاد مکتوم وجود انسان فراهم می‌آورد که انسان با دقت در آنها و مدیریت‌شان می‌تواند ظرفیت‌های مثبت شخصیتی خویش را شکوفا کند با این بیان، اهمیت سن ازدواج در این باره نیز روشن می‌گردد؛ چه، که این بستر رشد هر اندازه زودتر فراهم گردد، امکان استفاده از آن نیز راه‌وارتر و بیشتر خواهد بود.
  2. تبیین وظایف و حقوق هر یک از زن و مرد به مثابه یکی از دو جنس انسانی: یکی از اموری که باعث شده است جوانان از تن دادن به ازدواج سر باز زنند، اینست که برای دختران و پسران به خوبی روشن نشده است که هر یک به عنوان «مرد» یا «زن» اولاً چه رسالت های فردی و اجتماعی دارند و هریک کدام قطعه از پازل جامعۀ اسلامی را قرار است کامل کنند؟ و ثانیاً تا چه اندازه از حقوق برابر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی برخوردارند؟ جوان باید اولاً چارچوب حقوق جنسیتی خودش را به نیکی بشناسد و ثانیاً به این نکته پی ببرد که بخشی از مهمترین رسالت های فردی و اجتماعی اش در تشکیل زندگی مشترک است.
  3. تبیین معنای واقعی زندگی مشترک و تصحیح تصور جوان از امر ازدواج: تعریفی که جوان امروزی از امر ازدواج دارد، گاه چندان واقع‌گرایانه نیست و این امر موجب وسواس در انتخاب همسر می‌گردد و این وسواس چنان ادامه پیدا می‌کند که ازدواج به تأخیر می‌افتد. واقع‌گرایانه نبودن گاه به‌لحاظ توقعات مادی از همسر (اعم از ویژگی های ظاهری و شخصیتی و موقعیت مالی و اجتماعی وی) و گاه به‌لحاظ توقعات معنوی یا اخلاقی از وی (اعم از خُلقیات شخصی و خصوصیات روانی و اخلاقی و…)  است. این آرمان‌گرایی معمولاً از تصور غیرواقع‌گرایانه ایست که افراد از زندگی مشترک دارند. این تصورات غیرواقع‌گرایانه گاه در اثر کمبودهای عاطفی یا فرهنگی محیط خانوادگی و گاه در اثر لوازمی که مدرنیته بر زندگی اجتماعی تحمیل کرده است، برای جوان امروزی حاصل شده است. تأثیر خانواده در ترسیم واقعی‌ترِ معنای زندگی مشترک نیز از طرفی به‌واسطۀ حصول یک محیط سالم فرهنگی و عاطفی در خانواده و از سوی دیگر به‌واسطۀ تربیت قابل حصول می‌باشد.

 

ب) در سبک زندگی و الگوی رفتاری

مجموعه ای از عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند که هریک به‌گونه‌ای باعث می‌شوند تا جوان امروزی از ازدواج امتناع کرده و زندگی مجردی را بر مسئولیت‌ها و سختی‌های زندگی متأهلی ترجیح دهد. آنچه در زیر ذکرش می‌گذرد، اشاره‌ایست به آنچه که می‌تواند در عرصۀ مورد بحث مؤثر باشد:

  1. دستیابی به «رفاه اقتصادی» در زندگی شخصی و اجتماعی، امری زمان‌بَر است و مستلزم تلاش بسیار، که به‌دلیل عوامل گوناگون، مسلّماً در ابتدای زندگی مشترک در دسترس نیست و نیازمند تلاش و همراهیِ زوجین برای نیل ِ اندک‌اندک به آنست. اما امروزه به‌دلیل سبک زندگی ای که جوانِ امروزی با آن انس گرفته است، این مؤلفه تبدیل شده است به یکی از ضروریات زندگی که بدون آن، آغاز زندگی مشترک ناممکن می‌نماید! و این امر خود موجب تأخیر در ازدواج با هدف فراهم آمدن رفاه اقتصادی در آغاز زندگی مشترک شده است
  2. بار کمرشکنِ تأمین هزینه های خانواده، در زمان حاضر آنقدر سنگین شده است که هر جوانی را حداقل به وحشت و ترس از این مسئولیت انداخته و تا آخرین فرصت های ممکن از ازدواج منصرف‌شان می‌کند. اما اگر دختر و پسر امروزی در تربیت خانوادگی‌اش با مفاهیم متعالی ای همچون «توکل» ، «عزت نفس» ، «ایمان به وعدۀ الهی» ، «قناعت» ، «ساده زیستی» و… آشنا شده و انس گرفته باشد. به خوبی روشن است که مأنوس شدنِ انسان با این حقایق ملکوتی به گونه ای که بتواند در معیشت خویش از آنها استمداد جوید، یک‌شبه حاصل نمیشود؛ بلکه نیازمند تمرین و تکرار است که جز در محیط خانوادگی قابل حصول نمیباشد.
  3. تأمین نیازهای غریزی و جنسی، یکی از مهمترین انگیزه های ازدواج است که به‌لحاظ ارزش‌شناختی نیز قابل تبیین می‌باشد. اما متأسفانه واقعیت امروز جامعۀ ایرانی به سمتی رفته است که ارضاء این نیاز از مسیرهای غیر ازدواج نیز چندان مشکل نبوده و قابل دستیابی است. آنگاه که برای جوان، تأمین این نیاز بدون تقبّل هزینه‌ها و مسئولیت های تشکیل زندگی مشترک ممکن باشد، چندان انگیزه‌ای برای ازدواج باقی نمی‌ماند و این امر نیز به نوبه خود در افزایش سن ازدواج مؤثر می‌شود. بهترین راه مقابله با این آسیب و ترغیب جوان به ازدواج از این‌جهت، اینست که از درون خودِ انسان نیرویی باشد که مانع کشش به طرف آن مسیرهای نامتعارف باشد؛ نیرویی که در ادبیات دینی از آن تعبیر به «تقوا» می‌شود. با تحقیق در این ویژگی اخلاقی، روشن می‌شود که حصول این نیرو –حتی در پایین‌ترین مرتبه اش- نیازمند تلاش های چندساله است که این امر برای جوان امکان تحقق ندارد مگر اینکه در تربیت خانوادگی‌اش به‌لحاظ نظری و عملی با این نیرو آشنا شده و به آن مسلّح شده باشد.

این نکتۀ مهم نیز ناگفته نماند که تمام آنچه تا اینجا بدان اشارت رفت، تأثیر خانواده در هریک از مؤلفه های مذکور به دو طریق قابل تحقق است: اول به‌واسطۀ تربیت غیرمستقیم؛ که شخصیت و تفکر انسان تحت تأثیر رفتار پدر و مادر در محیط خانواده و فضای حاکم بر خانواده به صورت کاملاً غیرارادی (چه ارادۀ والدین و چه ارادۀ فرزند) شکل می‌گیرد. دوم به‌واسطۀ نظام ارزشی‌ای‌ که در سیر زمان، برای خانواده تعریف می‌گردد و شخصیت و تفکر فرزند نیز با همان نظام ارزشی رشد کرده و پیش می‌رود. و سوم بستری که در فضای خانواده فراهم می‌شود تا در آن بستر، فرزند بتواند به‌کمک مطالعه و… به‌لحاظ فرهنگی و فکری خودش را ارتقاء دهد. براساس مبانی تربیت دینی، این سه مسیر در عرض یکدیگر، طی ۲۱ سال ابتدایی زندگی هر انسانی طی شده و ضمن سه مرحلۀ هفت ساله، شاکلۀ ابتدایی و بنیادین شخصیت انسان را می‌سازند..

 

 

 

 

 

مقاله/ تفاوت آسیب در شبکه های اجتماعی، از کلان شهرها تا روستاها

از وقتی شبکه‌های مجازی به‌ویژه شبکه‌های موبایلی وارد کشور شده‌اند مطالب بسیاری در مورد این فن‌آوری جدید گفته‌شده و چه بسیار مطالبی که در قالب کتاب، مجله، مقاله، گزارش و انواع اقسام شیوه‌های متنوع دیگر نوشته و منتشرشده است.

ما نیز در این نوشته قصد داریم تا آنجا که حجم و قد و اندازه مطلب اجازه بدهد به بررسی تأثیرات شبکه‌های مجازی در شهرهای کوچک و کلان‌شهرها یا شهرهای بزرگ ایران پرداخته و این بار از این منظر به شبکه‌های مجازی نگاهی داشته باشیم.

قبل از اینکه وارد بحث اصلی شوم نمی‌دانم چرا ناخودآگاه ضرب‌المثل «هر که بامش بیش برفش بیشتر» به ذهنم خطور کرد.

نمی‌دانم! شاید دلیلش این بود که به نظرم رسید برای استفاده از شبکه‌های مجازی به‌ویژه شبکه‌های موبایلی نیازمند یکسری زیرساخت‌ها مانند آنتن‌های موبایل و تجهیزات مخابراتی و اینترنتی هستیم و همان‌گونه که احتمالاً به گوشتان رسیده پوشش شبکه‌های این‌گونه گاهی حتی در برخی از نقاط کلان‌شهرها نیز با مشکل روبرو می‌شود چه برسد به شهرستان‌ها و احتمالاً روستاهایی که چند صد فرسخ با شهرهای بزرگ و مراکز متصل به امکانات و تجهیزات موردنیاز کاربران اینترنت فاصله‌دارند.

 

در سخن اول می‌بینیم که کاربران ساکن در کلان‌شهرها به‌احتمال خیلی زیاد دسترسی بهتر و مناسب‌تری به اینترنت که لازمه اتصال به شبکه‌های مجازی است رادارند بنابراین دور از ذهن نیست که فکر کنیم این فرصت به آن‌ها فرصت‌های دیگری همچون دانلود بهتر و راحت‌تر فیلم و عکس‌های منتشرشده در فضای مجازی را خواهد داد.

پس اگر بپذیریم که این ماجرا در عالم واقع نیز در جریان است می‌توان گفت حداقل در بخش صوتی و تصویری کاربران بیشتری در کلان‌شهرها درگیر و درنتیجه متأثر از این فضا خواهند شد هرچند که اغلب شهرهای ایران امروز این امکان را در اختیاردارند و فقط ممکن است کیفیتش متفاوت باشد و یا تا رسیدن به آنچه مثلاً پایتخت‌نشینان به آن دسترسی دارند هنوز فاصله داشته باشند. در این بخش می‌توان به سیم‌کارت‌های نسل جدید اشاره کرد که در پایتخت کشور فعال‌شده اما این فن‌آوری هنوز تا رسیدن به شهرهای کوچک‌تر فاصله دارد.

و یا اپراتورهایی که سیم کارت  نسل چهارشان هنوز در برخی نقاط کشور فعال نشده و کاربران نمی‌توانند از این امکان جدید بهره‌مند و درنتیجه نخواهند توانست از امکان دانلود سریع و بدون به هم ریختن اعصاب و روان‌شان بهره‌مند شوند.

اما اگر بخواهیم از بحث سخت‌افزاری مسئله بگذریم و با ی دیدگاه فرهنگی به مسئله نگاه کنیم در ابتدا باید به تفاوت‌های فرهنگی مردم پایتخت و کلان‌شهرهای مختلف کشور که عمدتاً هرکدام مرکز یکی از استان‌های کشور هستند نیز نیم‌نگاهی داشته باشیم.

به‌عنوان‌مثال وقتی شایعه‌ای در مورد یک مسئله مهم سیاسی مطرح و وارد فضای مجازی شود قاعدتاً تأثیر این شایعه علاوه بر اینکه به سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی کل جامعه بازمی‌گردد به نسبت اهمیت آن در شهر‌ها و نقاط مختلف کشور ممکن است تأثیرات مختلفی داشته باشد و یا اگر این مسئله مثلاً مربوط به مسئولان استانی در غرب کشور باشد ممکن است در شرق کشور تأثیر متفاوتی داشته یا اصلاً به آن توجهی نشود.

 

اگر بخواهیم در راه بررسی تأثیرات فضای مجازی در کلان‌شهرها، شهرستان‌ها و حتی روستاهای کشور بحث‌های مانند فیلم‌های پورنو گرافی و یا شبکه‌های مروج بی‌بندوباری اخلاقی را موردتوجه قرار دهیم خودش جای بحث و تحقیقات فراوانی دارد که نگارنده هنوز نتوانسته به منبع قابل اتکایی در این مورد دست یابد.

اما آنچه از تحقیق و پرس جو‌های شخصی حاصل‌شده نشان می‌دهد این تأثیرپذیری بازهم ارتباط مستقیم و زیادی با دیگر مسائل همچون سطح سواد و فرهنگ، وضعیت اقتصادی و کار و روزگار مردم آن منطقه دارد هرچند که به هر صورت این شبکه‌ها در فرهنگ‌ها و نقاط مختلف کشور تأثیر خودشان را گذاشته‌اند اما با سطح و اشکال گوناگون برگرفته از تفاوت‌های شخصیتی و آنچه بیان شد.

اگر بپذیریم یکی از تأثیرات مخرب فیلم‌های پورنو گرافی بی‌بندوباری اخلاقی و کاهش عفت در بین بینندگان آن‌ها است و همچنین قبول کنیم که فرصت برابر استفاده از شبکه‌های مجازی در همه نقاط کشور وجود دارد درصورتی‌که دیدن فیلم‌های غیراخلاقی و سکسی در بلندمدت تأثیر خودش را علاوه بر باطن فرد در ظاهر و عملکرد وی هم نشان دهد به‌احتمال‌زیاد این مسئله در کلان‌شهرها نمود ظاهری بیشتری خواهد داشت و تأثیر آن بر ظاهر شهرهای بزرگ‌تر بیشتر به چشم خواهد خورد.

دلیل این مسئله هم بزرگ‌تر بودن جامعه شهری و امکان کمتر دیده شدن افراد توسط دیگر اعضای خانواده و دوستان و درنتیجه باخبر شدن آن‌ها ازآنچه فرد خاطی انجام داده یا می‌دهد است. اما همین مسئله در شهرهای کوچک ممکن است با خودکنترلی بیشتری مواجه و یا به‌صورت زیرزمینی‌تری انجام شود و یا اینکه افراد برای رسیدن به مقصدشان راهی شهرهای بزرگ‌تر شده و فساد ناشی از شبکه‌های مجازی را با خودشان به کلان‌شهرها آورده و از فضای موجود در کلان‌شهرها یا شهرهای بزرگ‌تر برای پوشش خطاکاری‌هایشان بهره ببرند.

هرچند که بررسی دقیق علل، چگونگی و چرایی تأثیرات فضای مجازی و مقایسه سطح این تأثیرپذیری در کلان‌شهرها و شهرهای کم‌جمعیت و روستاهای ایران نیازمند انجام تحقیقات علمی و جامعه‌شناسانه و محققان مردم‌شناسی است اما در یک سطح کلی می‌توان چند مسئله را برای کاهش آسیب‌ها در هر دو سطح کلان‌شهرها و شهرستان‌های کوچک‌تر بیان کرد.

اول اینکه باید سواد عمومی جامعه به‌منظور بهره‌وری و استفاده بهینه از شبکه‌های مجازی و موبایلی با آموزش‌های مستمر از رسانه‌ها و همچنین حضور کار‌شناسان خوب و مطرح کشور در فرهنگسرا‌ها و مراکز مختلف شهرستان‌های کشور افزایش و فرهنگ‌سازی لازم در این زمینه انجام یابد.

مسئله مهم دیگر‌‌ همان مسائلی است که زنگی افراد و جوامع را درگیر خودش می‌کند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها بحث مسائل اقتصادی و کار و اشتغال به‌ویژه جوانان است. جوانان ساکن در شهرهای بزرگ یا کوچک کشور مادامی‌که براثر بیکاری درگیر انواع و اقسام شبکه‌های ماهواره‌ای و یا اینترنتی و موبایلی شوند امکان به خطا رفتن آن‌ها وجود دارد که درنتیجه نیروی جوانی که باید صرف سازندگی کشور شود به هرز خواهد رفت.

بازگشت به خویشتن و توجه به فرهنگ‌های خوبی که در هر منطقه از کشور قرار دارد و استفاده از فضاهای مجازی برای تشویق و تبلیغ گرایش سبک زندگی ایرانی و اسلامی نیز کاهش خطرات فضای مجازی در نقاط مختلف کشور را در پی خواهد داشت.

درهرصورت دنیا و فن‌آوری‌های لحظه‌به‌لحظه موجود در آن منتظر کسی نمی‌ماند و هر ملتی که بتواند این فضا و فن آوری‌ها در اختیارگرفته و به نفع خودش بهره ببرد از شانس بیشتری برای یک زندگی خوب و سالم برخوردار خواهد بود.

 

 

 

 

مقاله/ بررسی بروز پدیده حیا زدایی در بین قشر نوجوان

این روزها تبادل الفاظ رکیک و ناسزاگویی به بخشی از تعاملات قشر نوجوان تبدیل شده که در هر کوی و برزن شاهد شوخی های رکیک و حتی حرکات ناشایست توسط دختران و پسران با میانگین سنی ۱۵ ساله هستیم. در گذشته ناسزاگویی و رفتارهای ناپسند در جامعه توسط قشر خاصی و یا در بازه سنی جوانی یا میانسالی مشاهده می شد، ولی در حال حاضر بنا به گواه پژوهش های اجتماعی و یافته های عینی می توان رفتارهای ناهنجار متعددی را توسط نوجوانانی با سنین ۱۰ تا ۱۶ سال و حتی در میان دختران مشاهده نمود. بیان مکرر الفاظ و حرکات غیرپسندیده توسط نوجوانان امروزی منجر به تابو شکنی حرمت ها شده و به مرور زمان قبح این نوع الفاظ و حرکات در جامعه شکسته خواهد شد.

بر اساس ماده ۶۰۸ قانون اساسی، هرگونه اهانت و توهین به اقشار و افراد جامعه جرم به حساب آمده و مجازاتی همچون شلاق و یا جزای نقدی دارد ولی کمتر کسی در جامعه نسبت به این قوانین آگاهی داشته و یا حتی در صورت آگاهی از این ماده قانونی به خاطر فحاشی خواستار برخورد قانونی می شود. حال باید به عوامل محیطی جامعه کنونی که منجر به بروز رفتارهای ناپسند در قشر نوجوان شده بپردازیم:

 

نقش خانواده ها

متولدین دهه ۸۰ که از لحاظ تربیتی با خانواده هایی مداراجو همراه بوده اند، اکثرا از کودکی مورد ترحم تشویق های بی مورد خانواده های خود مواجه اند. در واقع نظام تربیتی خانواده ایرانی بعد از یک دهه و عبور از دهه ۶۰ و سوق به میانه دهه هفتاد به نوعی مسیر عبور از افراط را به سمت تفریط طی کرده و حالا شاهد فرزندانی است که هیچ گونه تبعیتی از خانواده های خود نمی کنند. نوجوان امروزی که از کودکی بدون هیچ گونه تنبیه به موقع و بازدارنده مواجه نبوده، طبیعتا در سن نوجوانی دچار سرکشی های بی خردانه خواهد شد. عدم کنترل فرزندان متولد اواخر دهه ۷۰  و یا دهه ۸۰ توسط خانواده ها منجر به دوست یابی اقتباسی و یا بدون هدف توسط نوجوان شده و پیامدهایی همچون شوخی های زننده و الفاظ رکیک را در پی خواهد داشت. اگر در گذشته شوخی های ناشایست یک نوجوان در محیط های خصوصی و دوستانه رخ می داده به دلیل تکرر و قبح زدایی از این پدیده، در جامعه امروزی شاهد بروز این الفاظ رکیک توسط نوجوانان در میان کانون گرم خانواده هستیم.

قدیمی تر ها مثال خیلی جالبی پیرامون نوجوان یا جوانان بد دهن یا ناسزاگو داشتند، آنها می گفتند که چنین افرادی سر سفره پدر و مادر ننشسته و یا لقمه پاک نخوردند و بنا براین در فرهنگ ایرانی، ناسزاگویی دارای با منفی بسیار بالایی بوده  است. متاسفانه عملکرد ناصواب خانواده ها در سنین کودکی منجر شده تا دیگر نتوان نوجوان امروزی را که هویت آن بوسیله دوستانش شکل گرفته، به یکباره تصحیح نموده و به مسیر اصلی بازگرداند و اگر چنین امری نیز محتمل باشد، با بداخلاقی ها و دشواری های بسیاری مواجه است.

 

نقش بازی های رایانه ای

در میان دهه های ۶۰  و یا ابتدای دهه ۷۰ همچنان بازی های فیزیکی همچون گل کوچک، استپ هوایی و… جزوی از محبوب ترین بازی های قشر نوجوان بوده که منجر به تخلیه هیجانات این بازه عمر آنها می شود. امروزه به دلیل هجوم تکنولوژی های متعدد، بازی های این قشر نیز از حالت تحرک فیزیکی به حالت ایستایی و یک جا گزینی مبدل گشته و نوجوان در کنار دستگاه کامپیوتری خود به دنیایی از بازی های مجازی متصل می شود. عدم تقسیم بندی مناسب سنی در میان بازی های کامپیوتری و همچنین وجود بیش از حد خشونت در میان اغلب این بازی ها، موجب شده تا نوجوان امروزی برای تخلیه هیجان ایجاد از بازی رایانه ای به فحاشی و یا تقلید از الفاظ رکیک به زبان انگلیسی بپردازد، واژه هایی که شاید اصلا معنای هیچ کدام از آنها را نداند.

 

نقش کانال های متعدد ارتباطی

تماشای خانوادگی برنامه های ماهواره ای، هرچند هم از لحاظ پوشش خانم ها در وضعیت نسبتا مساعدی باشد، به دلیل بیان برخی دیالوگ ها و یا عادی سازی برخی روابط به راحتی در ذهن کودک و نوجوان رسوخ پیدا کرده و سعی در تقلید اینگونه روابط حتی در سنین پایین نوجوانی دارد. طبیعتا وقتی پسر یا دختری همراه پدر خود به تماشای سریال یا فیلمی می نشیند که در آن روابط غیر اخلاقی و الفاظ رکیک به راحتی رد و بدل شده، قبح این گونه الفاظ و حرکات در میان خانواده و به خصوص در برابر پدر به عنوان ولی خانوده، شکسته خواهد شد و شاهد بروز حیازدایی در خانواده و پس از آن بسط چنین پدیده ای در جامعه هستیم. مورد دیگری که از تماشای مکرر شبکه های ماهواره ای توسط نوجوانان شاهدیم، بلوغ زودرس بوده که آسیب های اجتماعی در ارتباط با جنس مخالف را نیز در پی خواهد داشت. هم سالان نوجوان دهه۶۰  در دهه های گذشته بیشتر تمرکز خود را بر بازی های مفرح و یا درس خود می گذاشتند ولی نوجوان امروزی به دلیل وفور کانال های ارتباطی به راحتی به هرگونه اطلاعاتی دسترسی پیدا کرده و برای همسان سازی با دیگر نوجوانان در کشورهای اروپایی که فرهنگی مغایر با فرهنگ ایرانی دارند، اقدام به فعالیت هایی می کنند که در جامعه ایرانی به ناهنجاری اخلاقی و رفتاری شناخته می شود. در واقع از آن جایی که برخی رفتارها و کردارها در کشورهای اروپایی به بی حیایی تعبیر نشده، تقلید آن توسط نوجوان امروزی پدیده ای مذموم در نظر گرفته نمی شود.

شوخی به عنوان بهانه ای برای بی حرمتی ها

متاسفانه الفاظ رکیک در میان نوجوانان به ابزاری در جهت ابراز محبت به هم نوعان و یا دوستان خود مبدل گشته به نحوی که هرچه فحاشی ها رکیک تر بوده احساس محبت و صمیمیت بیشتری با طرف مقابل احساس می کنند. به گفته برخی از دانش آموزان، آنها هیچگاه با افراد غریبه و نا آشنا با الفاظ رکیک گفتگو نکرده و صرفا با هم کلاسی های مدرسه ای و یا دوستان صمیمی خود با اینگونه الفاظ به صحبت می نشینند. در گذشته استفاده الفاظ رکیک صرفا برای بیان عصبانیت نسبت به یک رویداد و یا عملکرد فردی صورت می گرفته ولی در جامعه امروزی و به خصوص در میان نوجوانان، ناسزاگویی به یک ابزار جهت صمیمیت تبدیل شده و به جای انذار و هشدار توسط هم نوعان فرد هتاک، با خنده نسبت به این الفاظ استقبال می شود. آنچه در میان این حیازدایی بوسیله هتاکی در قالب طنز می توان بدان اشاره کرد، نشانه گیری خانواده و ویژه ناموس افراد( اعم از مادر، خواهر، عمه و…) بوده به نحوی که گویی برای قشر نوجوان هتاکی به ناموسشان آنچنان از اهمیت خاصی برخوردار نیست. ناموس در قاموس فرهنگ ایرانی و اسلامی جزوی از مقدسات یک مرد یا پسر بوده به نحوی که برای این واژه جان و مال خود را فدا می کرد، ولی به مرور زمان و با زبان طنز این واژه مقدس در فرهنگ ما رخت بر بسته و قشر نوجوان نسبت به هتک حرمت این واژه نه تنها واکنش خاصی نشان نمی دهند، بلکه با خنده و شوخی از کنارش می گذرند.

 

اگر نگاهی گذار به علل مطرح شده پیرامون بسط پدیده حیازدایی در قشر نوجوان بیندازیم، در تمام موارد مذکور خانواده ها نقشی اساسی و بنیادین را دارا می باشند. اگر خانواده ها به خصوص مادر خانواده که هم نشینی بیشتر و ارتباط موثرتری با فرزندان خود دارد، نقش نظارتی در استفاده نوجوان خود نسبت به بازی های رایانه ای و حتی کانال های ارتباطی و ارتباط با دوستانش داشته باشد طبیعتا شاهد کاهش اینگونه رفتارها توسط نوجوانان در خانواده و به تبع آن در جامعه هستیم. البته نباید فراموش کرد که نظارت صحیح توسط والدین صرفا به کنترل مکرر آنها و یا ایجاد یک فضای بسته منجر نمی شود، بلکه باید با روش صحیح استفاده از وسایل ارتباط جمعی و حتی روابط اجتماعی در نوجوان نهادینه شود تا خود به نحو احسن مسیر درست زندگی را انتخاب نماید.

 

 

 

 

مقاله/ ارتباط کاهش مقوله دین باوری و افزایش خودکشی


در آیه ۲۹ سوره مبارکه نساء، خداوند متعال می فرماید: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َ کانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا». و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم کرد. آیات و روایات متعددی در مذمت این عمل وجود داشته تا جایی که انجام این فعل حرام و جز گناهان کبیره برشمرده شده است. اما به راستی امروزه چه عواملی باعث بروز این پدیده شوم در میان نوجوانان ایرانی شده؟ به طوری که شاهد اخبار متعددی از گوشه و کنار کشور نسبت به خودکشی یک نوجوان به بهانه های واهی اعم از درسی یا مشکلات اجتماعی هستیم. از جمله عواملی که می توان برای بروز خودکشی، آن هم برای فردی با سنین کمتر از ۲۰ سال بر شمرد، عبارت اند از: احساس پوچی در دوران نوجوانی، خشم،حسادت، فقر، سرزنش و تحقیر، غرور، ترس از کیفر، افسردگی و… که همه این موارد را می توان در یک جمله تحت عنوان ضعف در اعتقادات دینی خلاصه نمود.

فردی که اعتقاد قلبی به خداوند متعال داشته باشد قطعا دچار احساس پوچی و ناامیدی نمی گردد. خداوند انسان را اشرف مخلوقات نامیده و اگر انسانی بر این باور برسد، زندگی را هدف دار آغاز کرده و با توجه به ناملایمات موجود سعی در انتخاب بهترین مسیر در جهت ادامه زندگی می دهد. اگر آدمی خداوند را قادر مطلق بر تمام امور بداند پس قطعا تمام امور را به دست وی می سپارد. چنان که یک کشتی نیازمند یک ناخدا است.و یک ناخدا هیچ گاه به ضرر مسافرانش سکان داری نمی کند.

افراد معتقد؛ به هنگام نیاز به خداوند متعال تکیه می کنند، به او توکل می کنند و با دعا از وی می خواهند که زمان های بحرانی را پشت سر بگذارند. این افراد می دانند که تنها خداوند است که آرام بخش دلهاست و می توانند مشکلات را به خوبی پشت سر بگذارند. بی اعتقادی به معاد و جهان آخرت و بی توجهی به آیات و روایاتی که به ما هشدار می دهند ازجمله عوامل موثر در افزایش بروز خودکشی در میان نوجوانان است. اما چرا تاثیرات این آموزه های اعتقادی در کنشگری  دانش آموزان ما کم شده و به مرحله کاربرد در زندگی افراد نمی رسد؟

با نگاهی گذرا به کتب درسی شاهد تمامی آموزه های دینی هستیم و به خوبی در مدارس آموزش داده می شود و حتی در مرحله ای که برای سنجش آموخته های خود آماده می شوند بهترین پاسخ ها را در اوراق امتحانی خود می نویسند. اما مشکل در کجاست؟ مشکلاتی که باعث شده دانش آموزان از نظر اعتقادی نسبت به گذشتگان خود در سطح پایین تری بوده و به محض برخورد با مشکلات زندگی، راحت ترین راه یعنی خودکشی را برای پاک نمودن صورت مساله انتخاب نمایند. عده ای از جامعه شناسان معتقدند که نوجوانان امروزی که اکثرا متولدین اواخر دهه هفتاد و یا دهه هشتاد نیز می باشند، به دلیل راحت طلبی همواره در زندگی خود سعی در کوتاه ترین مسیر بوده و خواستار تحمل هیچ گونه ناملایماتی در زندگیشان نیستند. طبیعتا وقتی یک نوجوان همواره به دنبال پاک نمودن صورت مساله به جای حل آن باشد، در مواجهه با سخت ترین حوادث زندگی اقدام به راحت ترین گزینه یعنی خودکشی می کند. با قبول چنین پیش فرض مطرح شده ای توسط جامعه شناسان کشورمان ولی هنوز حلقه مفقوده ای وجود دارد که کشف نشده و آن، جرات و انتخاب چنین گزینه ای است که در آموزه های دینی مردم ایران همواره نهی و به عنوان گناه کبیره معرفی شده است. به نظر می رسد دو محیطی که نوجوان امروزی بیشترین وقت خود را در آن می گذراند(یعنی خانواده و مدرسه) به عنوان اصلی ترین جایگاه های ترویج عقاید دینی کاستی هایی داشته اند که منجر به عدم توجه نوجوانان به این آموزه ها شده است.

  • خانواده ها: آموزش کاربردی دین در خلال زندگی افراد می تواند اعتقاد افراد را به دین بیشتر و بیشتر کند. یک دختر به محض دیدن مادرش که برای نماز مهیا می شود از وی تقلید می کند. یک پسر بچه، اگر ببیند که پدر خود به هنگام تلفن زدن دروغ می گوید در ذهن خود ثبت می کند و او نیز این کار را تکرار می کند. مادر و پدری که به هنگام مواجهه با مشکلات دست و پای خود را گم می کنند و دچار مشکل می شوند و نمی توانند بحران را مدیریت کنند و گاهی در اعتقادات خود سست می شوند در نحوه عملکرد فرزندشان در آینده دور یا نزدیک تاثیر گذار خواهد بود. قسم دیگر، خانواده هایی هستند که می گویند زمان برای آموزش فرزندانمان زیاد است و آن ها را رها می کنند.و زمانی که می خواهند به آموزش دینی آن ها بپردازند، دیگر هیچ انعطافی در رفتارها و کردار فرزندشان وجود ندارد.
  • مدارس: گروه دیگری که نقش بسزایی در کاربردی کردن دین در زندگی نوجوانان دارد، معلمین و مربیان پرورشی در مدارس هستند. این گروه از افراد تنها نباید به آموزش خط به خط کتب درسی بپردازند؛ در واقع با استفاده از روش های تدریس فعال، باید دانش آموزان را در این دروس درگیر نمایند. معلمین (به خصوص آنهایی که در حوزه دین اسلام تدریس می کنند) می توانند با استفاده از روش تدریس سقراطی(پرسش و پاسخ یا دیالکتیکی)، دانش آموزان را به فکر وادار کرده تا به هدف آفرینش خود و جهان هستی پیببرند. از جمله وظایف اصلی مربیان تربیتی و پرورشی این است که دانش آموزان را در مراسم های مذهبی درگیر نمایند تا به صورت تدریجی خود دانش آموز نسبت به برگزاری چنین مراسمی احساس نیاز کند.البته باید به یاد داشته باشند که اجرای این مراسمات باید در جهت و راستای سلایق و علایق دانش آموزان تا حد امکان باشد.

در تعاریف مدیریتی در هر گروه رسمی یا مرجع شاهد بوجود آمدن چندین گروه فرعی یا دوستانه هستیم که هیچ گونه قواعد رسمی یا انضباط خاصی برای تشکیل آن حکم فرما نیست. اگر مدرسه و خانواده را جزوی از گروه های مرجع یک نوجوان بدانیم طبیعتا در ذیل این گروه ها شاهد گروه هایی دوستانه میان دختران یا پسران مدرسه ای هستیم. این گروه های دوستی خود یکی از مشوقین اصلی در گرایش یا گریز از دین می باشند. اگر در انتخاب گروه های دوستانه یک نوجوان نظارت یا مراقبت کافی صورت نگیرد، پیشنهادات نابخردانه دوستان ناباب امکان هرگونه کنش غیر منطقی را توسط افراد حاضر در گروه بالا می برد. با رشد شبکه های اجتماعی و پیشرفت تکنولوژی های مدرن دیگر مانند گذشته خانواده امکان نظارت فیزیکی بر حضور فرزندانشان در گروه های دوستانه را نداشته و همین امر یکی از آسیب های فعلی شبکه های اجتماعی در میان این نوجوانان می باشد. برای بهبود روند عضویت نوجوانان در گروه های دوستانه باید اهتمام جدی در میان خانواده ها صورت گرفته و با ایجاد رفاقت میان خود و فرزندشان امکان ارتباط صمیمانه تر را فراهم آورند تا حتی فرزندشان از دوستانی که انتخاب کرده خانواده اش را با خبر سازد.

در نهایت باید چنین برداشت نمود که یکی از علل اصلی بروز پدیده خودکشی در نوجوان دهه هشتادی، پدیده ای جز کاهش اعتقادات دینی نبوده که دو مرجع خانواده و مدرسه در این امر مسبب می باشند.  هر کدام از این گروه ها با تغییر روند گذشته و باورپذیرسازی کارکردی نوجوانان در مقوله دین در وهله اول و افزایش صمیمیت خانوادگی و یا همکاری و همیاری بیشتر معلم و دانش آموز در وهله دوم، می توانند از رفتارهای پرخطر و غیر عاقلانه ای همچون خودکشی نوجوان امروزی جلوگیری نمایند.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*