یکی از بزنگاه های احساس حضور و تعلق دربسیاری از کشورهای جهان برگه های رأیی است که هر یک از واجدین شرایط رأی به عنوان حقی که به آنان تفویض شده برای بازسازی و یا تغییر مشی دولت ها استفاده می کنند.
کشور ما در حال گذار به دوره جدیدی از زندگی سیاسی و اجتماعی خویش است و این گذار راهی را می ماند که تا تبدیل شدن به شاهراه و بزرگراه باید رنج ها برد و توانایی ها آموخت، به دلیل عدم وجود احزاب به مفهوم و تعریف عرفی و قانونی واقعی هیچگاه در انتخابات نتوانستند نقش مهمی را ایفا کنند. اما نشانه هایی وجود دارد و سیگنال هایی منتشر می شود که تاییدی است بر خواست عموم مردم مبنی بر باور حضور احزاب شناسنامه دار و قوی با زیرمجموعه هایی قانونی و فراگیر ، متاسفانه به دلیل عدم حضور احزاب ذکر شده مطبوعات بار آن ها را بردوش کشیده و به همین دلیل هر از گاهی شاهد تعطیلی آنان هستیم.
پایین بودن سطح تحمل نقد در نزد مسئولین کشوری و استانی و محلی باعث گردیده که مدیران مسئول و سردبیران مطبوعات برای جلوگیری از تعطیل شدن و بیکاری بخش بزرگی از صاحبان قلم و اندیشه، مجبور به خودسانسوری گردیده و مطالبی که ریسک کمتری را می طلبد به رشته تحریر درآورند.
لذا چنین بنظر می رسد اتتخاب افرادی را که شورای نگهبان از فیلترهای سخت خویش گذرانده باید بر مبنای منش و تفکر و تعقل و واقع گرایی و سواد اجتماعی و سیاسی آنان انتخاب کرد.
رأی دادن حقی است که بر مبنای قانون برای یکان یکان مردم کشورمان درنظر گرفته شده و مردم مخیرند که یا از آن استفاده کنند و یا نکنند.
فرق نمی کند انتخاب شورای اسلامی شهر و روستا باشد و یا مجلس و یا ریاست جمهوری و خبرگان، مهم استفاده از حق رای و انتخاب بین تاییدشدگان است.
برخی مناطق شاهد بی انگیزگی مردم در انتخابات و عدم حضوربخش بزرگی از آنان درپای صندوقهای رای بوده ایم و نتیجه اش حضور منتخبین باکمترین درصد درشوراهای شهر و روستا و…بوده ایم.
چرا و به چه دلیل پس از حضور منتخبینی که کمترین تخصص و شناخت از شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور را دارند در شوراهای شهر و نمایندگان مجلس با رأی های حداقلی همان هایی که از حق رأی خویش استفاده نکردند بیشترین نقد و ایراد را برآنان وارد می کنند؟ چرا دایم غر می زنند و خویش را تافته جدا بافته می انگارند ؟! یا باید قواعد بازی سیاسی را تمرین کنیم و بیاموزیم و یا حق انتقاد را از خود سلب کنیم.
رأی دادن حقی است که در صورت عدم استفاده از آن هم به خود و هم به آیندگان مان ظلمی مضاعف می کنیم.
باید بیاموزیم که برای پرواز، بال و پر تعقل و تحمل را بر تفکرمان بگذاریم نه احساس و مهره بازی دیگران شدن.