براستی ما که هستیم…؟!!!

کیش شخصیت و هم ذات پنداری دوعامل مهم فترت وعقب ماندگی ملتی است که سخت در کار خودش مانده!
نوعی تخیل اغواکننده همواره درما پرسه می زند و چون عینکی برچشم عقل مان دنیارا باهمان تخیلات می بینیم و قضاوت می کنیم.
گاه خویش را در کسوت دن کیشوتی افسانه ای می بینیم وگاه نویسنده ای چیره دست که باقلم اش دنیارا می تکاند، گاه میشویم منجی عالم بشریت وگاه فکر مدیریت جهان قلقلک مان میدهد، گاه دست ودلبازی مان مبهوت کننده است وگاه برای مردم نسخه شعب ابیطاالب می پیچیم، گاه در اوج بیماری برای مردم نسخه های شفابخش می نگاریم و گاه درقالب گروه ناصحین آنقدر احساس بزرگی و تجربه می کنیم که ازظن خویش یار می شویم .
هنوز الفبا نیاموخته انشا می نویسیم و مسابقه کتابخوانی راه می اندازیم. چقدر دلمان غنج میرود که اول اسم مان القاب استاد و مهندس و دکتر و… اضافه شود، القابی که قراراست برایت شخصیتی فراتر از خودت دست و پاکنند.
نسخه پیچان ماهری هستیم و داروخورانی تلخ چهره، کارمان شده آینه شکستن، همه خویش را درطرازی می بینیم که حاکم وسرور و قیم دیگرانیم.
یا حرفها و سخنان دیگران را می جویم و به بیرون هل می دهیم و یا نوشته های دیگران را کپی می کنیم. همه کسانی که مدعیان علم و دوست دارالقاب اند چه خوب بود که روزی چند خطی از مشرب درونی خویش بنگارند تا عیار عرضه کنند و خویش بهتر شناسند.
این قوم توان عاملیت در حرکت و نقشه راه از کف داده وسخت دربند همان کیش شخصیت و همذات پنداری است. دریک گفتمان معمولی در گروه های مدعی می توان وزن افراد را سنجید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*