آخرین خبر :

متهم: من چاقو نزدم …

جلسه دادگاه کیفری استان روز گذشته به ریاست قاضی رمضانی و به منظور رسیدگی به پرونده نزاع که در تاریخ ۰۳/۰۴/۹۵ در ساعت ۲۳:۳۰ در شهر قاین به وقوع پیوسته بود، برگزار شد. در حالی که متهم پرونده با ۲۰ دقیقه تاخیر در جلسه دادگاه حاضر شد، قاضی رمضانی شاکیان پرونده را که ۲ نفر هستند به جایگاه فراخواند و خواستار توضیح شکایت شان شد.
متوجه شدم یکی از کسبه فرزندم را زده است
«ابراهیم- ن» شاکی اول پرونده گفت: آن شب یکی از همسایه ها به من زنگ زد و گفت بیایید که پسر شما را کتک زده اند و من خود را به محل درگیری رساندم و دیدم که بچه های من و بچه های یکی از دوستان (شاکی دیگر پرونده) در دعوا بوده اند و یکی از کسبه فرزند مرا زده است که وارد مغازه اش شدم و گفتم شما فرزندم را زده ای که متهم گفت بله و من هم عصبانی شدم و گفتم اگر در مغازه ات را تخته نکنم پسر پدرم نیستم و بعد هم به ۱۱۰ زنگ زدم که متهم یقه ام را گرفت. در ادامه «علی- ع» ( شاکی دیگر پرونده) آمد و پس از اطلاع از آنچه رخ داده وارد مغازه شد و به متهم گفت زورت خیلی زیاد شده، خجالت نکشیدی که یک بچه را کتک زدی؟ و ناگهان صدای ناله اش بلند شد که آخ سوختم و بعد متوجه شدیم که چاقو خورده و او هم متهم را هل داد که وی روی موتورسیکلتی که آنجا پارک بود افتاد و من در حالی که به همراه چند نفر داشتیم علی را که چاقو خورده بود سوار ماشین می کردیم دیدم که خودم هم خون آلودم فکر کردم خونهای علی است اما بعد متوجه شدم که سرم ضربه خورده و خون از سرم می ریزد.
ندیدم که متهم با چاقو به من ضربه بزند
قاضی رمضانی پرسید: آیا قبل از آمدن «علی- ع» (شاکی دیگر پرونده) شما با متهم درگیر نشدید؟
شاکی پاسخ داد: نه درگیر نشدم.
قاضی پرسید: آیا شما متوجه شدید که متهم به شما ضربه زده است؟
شاکی : نه اما چاقو در دست متهم بود.
قاضی : فرزند شما چند سال دارد؟
شاکی : آن فرزندم که دهانش خونین بود و من فکر کردم دندانهایش شکسته ۶ ساله است. البته بعد متوجه شدم که دندانهایش سالم است.
قاضی : ضربه ای که متهم به شما وارد کرد با چاقو بود؟
شاکی : من ندیدم اما متهم جز چاقو چیزی در دست نداشت. البته بعد از این درگیری ها متهم که جوگیر شده بود شیشه های نوشابه را به طرف ما که علی را برای رساندن به بیمارستان می بردیم پرتاب می کرد.
با متهم دوست بودم و تنها قصد گلایه داشتم
قاضی رمضانی در ادامه از شاکی دیگر پرونده خواست تا شکایتش را مطرح کند. «علی – ع» گفت: من آن شب در مسجد جلسه افطاری گرفته بودم و پس از آن درگیر جمع و جور کردن وسایل بودیم که یکی از دوستان زنگ زد و گفت بیایید که بچه های شما دعوا کرده اند و وقتی به محل رسیدم پرسیدم چه کسی بچه ها را زده که گفتند فلانی و من گفتم او که از دوستان من است و من مشتری مغازه اش هستم و لذا وارد مغازه شدم و گفتم خیلی زورت زیاد شده، خجالت نکشیدی که بچه ها را کتک زدی؟ این را گفتم و قصد بیرون آمدن از مغازه را داشتم که ناگهان احساس کردم بدنم سرد شد و می لرزد. برگشتم و متهم را پشت سرم دیدم و او را هل دادم که روی موتورسیکلت افتاد و بعد متوجه شدم که از پشت و جلوی شکمم خون می آید خصوصا از ناحیه پشت، خون همچون آبی که از شیر آب بیرون می آید بیرون می زد. با کمک دوستان به سمت ماشین رفتم که متهم شیشه های نوشابه را پرتاب می کرد و عربده می کشید. متهم قبلا هم سابقه دعوا داشته و شاید فکر می کرده این بار هم شاکیانش در کلانتری رضایت می دهند و قضیه تمام می شود.
متهم به دفاع از پسر برادرش وارد دعوا شده بود
قاضی رمضانی پرسید: سلاح متهم چه بود؟
شاکی گفت: چاقویی دو دمه در دست داشت.
قاضی: آیا شما هم او را زدید؟
شاکی: نه، شاید قصد زدنش را داشتم اما بدنم سرد و بی حس شده بود. من برای گلایه وارد مغازه شدم و وقتی قصد بیرون آمدن داشتم متوجه نشدم متهم که پشت میزش بود کی به سمت من آمد و مرا چاقو زد.
قاضی: چه کسی شما را از دعوا مطلع کرد؟
شاکی: یکی از همسایه ها
قاضی: ماجرای درگیری چه بود؟
شاکی: بچه ها با هم دعوا کرده بودند و متهم به دفاع از بچه برادرش وارد دعوا شده و بچه یکی از دوستان را که شاکی دیگر پرونده است کتک زده بود.
قاضی در ادامه، متهم پرونده را به جایگاه فراخواند و پس از تفهیم اتهام ایراد ضرب عمدی با چاقو به هر دو شاکی، پرسید: چه دفاعی داری؟
ناگهان ۱۰ تا ۱۵ نفر را جلوی درب مغازه ام دیدم
«حسن – ق» متهم پرونده گفت: ساعت از ۱۱ شب گذشته بود و من در مغازه جوابگوی دوسه مشتری بودم که ناگهان سر و صدای دعوا بلند شد و دیدم پسر برادرم از من کمک خواست فکر کردم تصادف کرده اما وقتی بیرون آمدم دیدم ۱۰ تا ۱۵ نفر از بچه ها جمع هستند و پسر برادرم گفت پسر آقای «ع» می خواهد مرا بزند و من که پدر آن پسر را می شناختم خطاب به پسر برادرم و آن پسر گفتم شما هر دو برایم عزیز هستید جر و بحث نکنید و به خانه هایتان بروید. در این لحظه یکی از بچه ها فحش داد و من فقط او را هل دادم و گفتم برو خانه ات بی تربیت که البته همین کارم هم اشتباه بود و حتی قصد داشتم به یکی از مشتریانم بگویم که آن بچه را بیاورد تا از او معذرت بخواهم اما ظاهرا یکی از کسبه به آقای «ن» زنگ زده و گفته بود زود بیا که فرزندت را زده اند و او آمد جلوی مشتری ها جر و بحث کردیم و او مرا تهدید کرد که مغازه ات را تخته می کنم. من هم به برادرم زنگ زدم و گفتم پسرت دعوا کرده بیا مسئله را جمع کن که ممکن است قضیه جدی شود. همان کاسب همسایه مجددا به آقای «ع» هم زنگ زده بود و گفته بود که من بچه اش را زده ام و آقای «ع» که از دوستان و مشتری هایم بود و تحریک شده بود به همراه جمعی از مهمانانش از مسجد به سمت مغازه من آمدند و من که درگیر حساب و کتاب بودم ناگهان ۱۰ تا ۱۵ نفر را که آقای «ع» جلوی آنها بود درب مغازه ام دیدم که قصد ورود به مغازه را دارند و چون سابقه دوستی با او را داشتم تعجب کردم. دم درب مغازه رفتم که مشتی به صورتم خورد و روی موتورسیکلت افتادم و چون ترسیده بودم و چشمم به صندوق نوشابه افتاد فرار می کردم و شیشه های نوشابه را به اطراف پرت می کردم. در این لحظه یکی از خانم های حاضر در صحنه قصد داشت پا درمیانی کرده و جلوی مرا بگیرد که یکی از دوستان آقای «ع» فریاد زد او را با چاقو زدند و به من اشاره کرد و گفت بگیرید و او را بزنید. حتی آن خانم گفت بیخود می گویید این که چاقو ندارد …
ضربه زدن با چاقو را قبول ندارم
قاضی رمضانی پرسید: آیا طبق گزارش پزشکی قانونی و اظهارات شهود که همگی به اتفاق به ایراد ضرب بوسیله چاقو از سوی شما و مجروح کردن آقای «ع» شهادت می دهند، ایراد ضرب با چاقو را قبول دارید؟
متهم پاسخ داد: نه !
قاضی اظهارات تعدادی از شهود را در این خصوص قرائت کرد و با اشاره به اظهارات متهم در اولین بازجویی که گفته بود  شاید چاقو زده باشم اما چیزی نفهمیدم، گفت: از خودت دفاع کن!
متهم پاسخ داد: در دادگاه اولیه آقایی به من گفت تو قبول کن چاقو زده ای و من به تو کمک می کنم و من اینها را گفتم.
تو واقعا بازیگر خوبی می شدی ….
در این لحظه شاکی دوم پرونده گفت: پس یعنی چاقو را خودم در بدنم فرو کرده ام؟! واقعا اگر تو بازیگر می شدی بازیگر خوبی بودی!
متهم هم گفت: من چاقو نداشتم. اتفاقا دوربین مدار بسته یکی از همسایه ها همان شب خراب شده بود و اگر قاضی دستور رفع نقص آن را بدهند همه چیز معلوم خواهد شد.
قاضی رمضانی پرسید: آیا فرد یا افراد دیگری هم به نفع شما در درگیری شرکت کردند؟
متهم گفت: نه، البته اگر همسایه ها یا دوستان حاضر در محل کاری کرده باشند من نمی دانم. زیرا من از دیدن ۱۰ تا ۱۵ نفر در جلوی مغازه ام شوکه شده بودم.
به احترام شاکی، وکیل نگرفتم
قاضی: اگر آن ۱۵ نفر به قصد درگیری با شما آمده بودند چرا نزدند و شما هم این ادعا را نداشته اید؟
متهم: من هم می توانستم وکیل بگیرم و شاکی شوم و برخی از دوستان این را گفتند اما چون با آقای «ع» دوست بودم این کار را نکردم. من هم پشتم آسیب دیده و معلوم نیست چاقو خورده ام یا با شیشه نوشابه مجروح شده ام اما به احترام آقای «ع» پیگیر نشدم. قانعی وکیل مدافع تسخیری متهم نیز با بیان اینکه ضربه به سر یکی از شاکیان طبق اظهارات خودش و صحبت های شهود مبهم است گفت: ضربه وارده به شکم شاکی دیگر هم می توانسته با شیشه نوشابه باشد و نیاز به بررسی دارد. قاضی گفت: معمولا شیشه شکسته نمی تواند از لباس عبور کرده و وارد بدن شود و پس از پاره کردن کبد از طرف دیگر بدن بیرون آید.
انکار متهم و سوگند یکی از شاکیان
در ادامه قاضی رمضانی با توجه به اینکه در وارد کردن ضربه به سر یکی از شاکیان توسط متهم شک و شبه است ضرورت اجرای قسامه را در این باره ضروری دانست و از شاکی پرونده خواست سوگند یاد کند که ضربه به سرش توسط متهم وارد شده که وی نیز به همین صورت عمل کرد. در پایان متهم بار دیگر گفت: تا جایی که به یاد دارم من چاقو نزدم و البته از کارم پشیمانم و هیچگاه راضی نبودم که این اتفاقات رخ دهد. قاضی رمضانی نیز ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: دادگاه کیفری استان ظرف یک هفته حکمش را درباره این پرونده اعلام خواهد کرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*