بی تردید استان خراسان جنوبی ازمحروم ترین استانهای کشور است، چه به لحاظ ساختاری و چه به لحاظ اقتصادی و اجتماعی، استانی که حدود یک سوم جمعیت اش تحت پوشش ارگان ها و سازمان های حمایتی قراردارند و بسیاری نیز درعین شرایط نامطلوب اقتصادی بنابه دلایلی امکان حضوردر زیر چتر حمایتی برای شان فراهم نیست.
قصد براین نیست که دلی سوزانده شود و شعله احساسی گیرانده شود و ترحمی برانگیخته شود، بلکه هدف قراردادن آینه ایست بر چهره دیاری که خویش رانیک نظاره کند وبرسد به بیت شعری که: «آینه که نقش توبنمود راست/ خودشکن آینه شکستن خطاست» روزها، ماهها وسالها همانگونه که چون آهوانی تیز پا ازروح وجسم مان گذشتند، همچنان وبرهمان مدار خواهند گذشت، قرارنیست که این استان هماره تاریخ در این پهنه جغرافیایی و با این وضعیت ته نشین کند و بماند و بگندد، قرار نیست که این عقب ماندگی بشود عادت بد وتلخ مردم این دیارکه باور کنند دنیا آمده اند که فقط این روی بد سکه را ببینند، قرار نیست که این استان همیشه چشم به دست حکومت مرکزی بدوزد و صدقه قبول کند، قرار نیست که مردم این استان در خواب بمانند و فقط شاهد پیشرفت و توسعه بقیه استانها باشند.
قرار نیست که مردم قهستان باور کنند که حق شان از زندگی همین است که دارند. مگر بر تابلوی ورودی تمامی شهرهای یازده گانه استان جمله به شهر فرهنگی..به دارالمومنین..و جملاتی از این دست حک نشده؟ نکند که این نوشته ها فقط شعاری است برای زیبایی و دلخوشی جمعیت ۷۰۰ هزار نفری آن!! کدام فرهنگ؟! کدام دارالمومنین؟! این کلمات و جملات بار معنایی دارد، در خود مفاهیمی دارد که ریشه در باورهای این مردم دارد، چنانچه اینی نباشد که گفته شد، بدا به حال این مردم که خودشان سرشان را کلاه میگذارند و به هم می خندند!!
اگر باور جمعیت استان این باشد که نمی شود کاری کرد و باید امیدمان به کسانی باشد که برای مان می آورند که سرنوشت مان را تعیین کنند و هرچه گفتند همان است و تمام زندگی همین است که داریم باید به سرنوشت تاسف بار و مرگ تدریجی دیار قهستان باور آورد و ناله آغاز کرد و چشم پرآب کرد و مویه سرداد. استان خراسان جنوبی را شوکی لازم است، سیلی محکمی که دیگر چشمانش برهم نیفتد، جوانانش نقطه امید و عطف این دیارند، میان سالانش تجربه اندوخته شان را هبه میکنند و پیران اش شاهدی خواهند بود بر غروری که درچشمانشان برق می زند. این مردم باید باهم باشند نه برهم، چه شیعه اش وچه اهل تسنن اش، ریشه دراین دیاردارند، وقتی واقعیت باهم بودن رادرک کردند آنگاه دیگرنیاز به مناسبت حلول سال نو ویا اول مهر ویا گلریزان نیست که خط کشی شود بین خیرین و نیازمندان، این استان آنقدر که به خودجوشی وخودانگاری وخود باوری و خوداندیشی نیاز دارد به قیچی به دستان دولتی برای افتتاح طرح هایش نیاز ندارد، حق این دیار را باید دردرون مردم اش جست وحق ستاندن را درآنان زنده کرد، صدهاسال است که حکومت مرکزی به این سامان کمک میکند و نتیجه اش اینی است که میبینیم ،دایم سرمردم را گرم کردند که بافرهنگ اند و متواضع وشاکر وکم نیاز و مهمان نوازند و قس علیهذا، ما نیاموختیم که مشق حق طلبی کنیم، نیاموختیم که بیاموزیم زنجیره باهم بودن را، نیاموختیم که بیاموزیم تربیت مدیر به مفهوم واقعی اش یعنی چه، نیاموختیم که قدر داشته های علمی و ستارگان فرهنگی مان را بدانیم، فقط یاد گرفتیم که در باد موفقیت و آوازه آنان بخوابیم و با استخوان های بزرگان مان زندگی کنیم و باد در غبغب مان بیندازیم و در نهایت تبدیل شویم به آدمهایی که فقط به فکر منافع شخصی مان باشیم. این استان بدون خواست مردم و رنسانسی در خواسته های برحق اش به هیچ جا نخواهد رسید….خودشکن آینه شکستن خطاست…