هویت یابی از طریق دیده شدن یکی از اهداف نوجوان امروزی بوده که در این مقاله بدان اشاره می شود.
در بخشهایی ازین مطلب می خوانید:
“…. در گذشته و در زمان «دهه شصتیها» و دو دهه اخیر تنها راه دیده شدن در جامعه، در مقیاسهای کوچک و بزرگ کم بود. برای مثال اگر یک دانشآموز میخواست در سطح مدرسه شناخته شود تنها راه آن درس خواندن و رقابت برای کسب مقام «شاگرد اولی» بود. تنها راه معروف شدن در کشور این بود که در رقابت کنکور از سد چندصد هزار داوطلب عبور کرده و رتبه اول تا سوم را کسب کنند؛ اما حالا راههای به مراتب آسانتر برای دیده شدن وجود دارد. اکنون نه دهه ۷۰ و دهه هشتاد بلکه در میانه دهه ۹۰ این تجمع در روبروی پاساژ کوروش نشان داد که عصر ارتباطات و تکنولوژی نوین ارتباطی سبب شده تا جنس نیاز نوجوانان کاملاً متفاوت با آنچه تاکنون بوده باشد. ….”
“…. در زمان رشد «دهه شصتیها» افراد تا زمانی که دیپلم بگیرند کودک به حساب میآمدند البته نه کودک از لحاظ سطح پایین قوه تعقل بلکه به معنای فردی که هنوز به بلوغ کامل نرسیده و برای برخی مسائل مانند ازدواج هنوز ذهنش آمادگی کامل را ندارد. با توجه به سرعت گرفتن رشد جنسی، امروزه نوجوانان یک گروه اجتماعی شناخته میشوند. آنها طرز پوشش خاص خود را دارند. برخلاف نسل قبل از خود امکان بیرون رفتن و گردش بیشتری دارند، کنترل های اجتماعی بر آنان کم شده و از طرفی حس مسئولیت پذیری نیز پایین آمده است به نحوی که سن بلوغ جنسی ۱۳ سال و سن ازدواج به ۳۰ الی ۳۳ سال رسیده است و نسل امروز یه فاصله ۱۵ ساله را میان دو بلوغ تجربه میکنند. لذا باید به این قضیه تن داد که دهه هفتاد و هشتادی ها در همین سنین پایین یک قشر اجتماعی هستند. وقتی چنین گروهی به قشر مجزایی از اجتماع به حساب می آیند طبیعتا یک متد و شیوه خاصی برای تعاملات میان قشری و حتی در مواجهه با دیگر اقشار جامعه خواهند داشت. شاید دیگر نتوان در تعریف عامه از کلمات کودک و نوجوان در کنار یکدیگر استفاده نمود و دیگر این دو گروه دارای روحیات کاملا مجزایی ….”
خودنمایی در میان نوجوان امروزی
بررسی عملکرد نسلی که به دنبال دیده شدن است
نویسنده: محمد سافلی
۱۸ خرداد امسال همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان و پایان امتحانات سال تحصیلی اتفاقی نادر در شهر تهران رخ داد. حدود ۲ هزار دانشآموز متولد سالهای پایانی دهه هفتاد و دهه هشتاد به سمت مجتمع تجاری کوروش واقع در بزرگراه ستاری در غرب تهران راهی شدند. تجمع این تعداد نوجوان به حدی بود که کار پاساژ به تعطیلی کشیده شد و نیروی انتظامی نوجوانان را به سمت منزلشان هدایت کرد.
این اتفاق به مثابه تلنگری برای مسئولین، جامعهشناسان و کارشناسان بود تا به صدای پای نسلی که هیچگاه به آن توجه نمیکردند گوش دهند. در سالهای گذشته عمده مباحث جامعهشناسی درباره نسل های ایران معطوف به متولدین دهه شصت یا به اصطلاح همان (دهه شصتیها) میشد نسلی که به نسل سوخته معروف بوده و همواره با فرازو فرودهای فراوانی در زندگی شخصی و حتی اجتماعی خود مواجه بودند. این مباحث بیشتر حول کمبودها و مشکلاتی بود که متولدین آن سالها با آن مواجه بودند اما پس از رخداد ۱۸ خرداد صاحبنظران مجبور شدند تا به این پدیده و عوامل آن نگاهی بیندازند.
راه آسان به شهرت رسیدن؛ از فضای مجازی تا خودکشی
در گذشته و در زمان «دهه شصتیها» و دو دهه اخیر تنها راه دیده شدن در جامعه، در مقیاسهای کوچک و بزرگ کم بود. برای مثال اگر یک دانشآموز میخواست در سطح مدرسه شناخته شود تنها راه آن درس خواندن و رقابت برای کسب مقام «شاگرد اولی» بود. تنها راه معروف شدن در کشور این بود که در رقابت کنکور از سد چندصد هزار داوطلب عبور کرده و رتبه اول تا سوم را کسب کنند؛ اما حالا راههای به مراتب آسانتر برای دیده شدن وجود دارد. اکنون نه دهه ۷۰ و دهه هشتاد بلکه در میانه دهه ۹۰ این تجمع در روبروی پاساژ کوروش نشان داد که عصر ارتباطات و تکنولوژی نوین ارتباطی سبب شده تا جنس نیاز نوجوانان کاملاً متفاوت با آنچه تاکنون بوده باشد.
برای مثال طبق گزارشی در سال ۸۵ ضریب نفوذ تلفن همراه در کشور ۲۱ درصد بود اما حالا و در سال ۹۵ ضریب نفود تلفن همراه که حاصل تقسیم تعداد خطهای فعال موبایل کشور است عدد ۱۰۰ را رد کرده است. آمار تلفن همراه هوشمند به عدد ۴۰ میلیون کاربر رسیده است اما صرف داشتن این تکنولوژی مهم نیست بلکه مهم امکاناتی است که این تکنولوژی به نسلی میدهد که همزمان با شروع بلوغشان با این ابزار مواجه شدند و آن را دستاویزی برای نمود و مطرح کردن خود کردند. پیشرفت تکنولوژی موجب برهم شکستن مرزهای جغرافیایی و حتی فرهنگی شده و حال یک دختر و پسر نوجوان در شهرهای دور افتاده از زابل می تواند با نوجوان ها در کلان شهرها ارتباط برقرار کرده و با گفتگوی بیشتر به فرهنگ های رفتاری یکدیگر گرایش پیدا کنند.
با نگاهی به صفحات، پیچها و کانالهای تلگرام درمییابیم که اکثر دابسمشبازها، هکرها و سلبریتیهای فضای مجازی متولدین دهه هفتاد و هشتاد هستند. موتور محرک بسیاری از حملات به پیج شخصیتهای معروف و هنرمندان و بازیکنان متولدین این نسل هستند. حتی پدیده میتینگ کوروش از یک کانال تلگرامی به نام «Tehran meeting» با بیش از دو هزار عضو شروع شد که هرهفته میتینگ های مختلطی در اماکنی مانند پاساژ کوروش، پارک آب و آتش و پاساژ گلستان تدارک می دید که هیچکدام مانند آخری سرو وصدا نکرد.
این عطش دیده شدن تنها به فضای مجازی ختم نمیشود گاه به کارهای سخیف و تأسفبازی همچون خودکشیهای غیرعادی نیز میانجامد. اسفندماه سال گذشته بود که یک کودک ۱۶ ساله بخاطر قطع رابطه کردن دختری به نام دیبا، بر روی تراس خانه قرار گرفت و با سلفی گرفتن از آخرین صحنه زندگیاش دار فانی را وداع گفت.
لذا ورود ناگهانی و سریع تلفنهای همراه هوشمند و شبکههای اجتماعی که در ارائه خدمات از یکدیگر سبقت میگیرند از یک سو و خواب زمستانی مسئولین فضای مجازی در نداشتن برنامه و پوست فرهنگی برای این تکنولوژی باعث شد تا نسل جدید تجربه معروف شدن و مخاطب داشتن را در داخل گوشی موبایل خود و فضای مجازی تجربه کند و این انباشت انرژی در فضای مجازی ناگهان در قالب میتینگ کوروش در فضای حقیقی تعین پیدا کرد. جایی که به اصطلاح همه پلنگها، شاخها و داف های ایستاگرام و و تلگرام گرد هم آمدند.
تبدیل شدن نوجوانان به یک قشر اجتماعی
در زمان رشد «دهه شصتیها» افراد تا زمانی که دیپلم بگیرند کودک به حساب میآمدند البته نه کودک از لحاظ سطح پایین قوه تعقل بلکه به معنای فردی که هنوز به بلوغ کامل نرسیده و برای برخی مسائل مانند ازدواج هنوز ذهنش آمادگی کامل را ندارد. با توجه به سرعت گرفتن رشد جنسی، امروزه نوجوانان یک گروه اجتماعی شناخته میشوند. آنها طرز پوشش خاص خود را دارند. برخلاف نسل قبل از خود امکان بیرون رفتن و گردش بیشتری دارند، کنترل های اجتماعی بر آنان کم شده و از طرفی حس مسئولیت پذیری نیز پایین آمده است به نحوی که سن بلوغ جنسی ۱۳ سال و سن ازدواج به ۳۰ الی ۳۳ سال رسیده است و نسل امروز یه فاصله ۱۵ ساله را میان دو بلوغ تجربه میکنند. لذا باید به این قضیه تن داد که دهه هفتاد و هشتادی ها در همین سنین پایین یک قشر اجتماعی هستند. وقتی چنین گروهی به قشر مجزایی از اجتماع به حساب می آیند طبیعتا یک متد و شیوه خاصی برای تعاملات میان قشری و حتی در مواجهه با دیگر اقشار جامعه خواهند داشت. شاید دیگر نتوان در تعریف عامه از کلمات کودک و نوجوان در کنار یکدیگر استفاده نمود و دیگر این دو گروه دارای روحیات کاملا مجزایی از هم هستند. بازی های کودکانه با بازی در قشر نوجوان و همچنین علاقه های موسیقی و فیلم دیدن آنها نیز کاملا متفاوت و حتی گاهی متضاد می باشد.
مسئله بعدی که لازم است به آن توجه شود رنگ باختن برخی نهادها از جمله نهاد خانواده بود که در نسلهای قبلی بشدت نسبت به آن حساسیت نشان داده میشد. علاوه بر افزایش مشکلات خانوادگی و آسیبهای اجتماعی، طبق آمار در کرج طلاق در سه سال اول زندگی به ۵۲ درصد رسیده است و در تهران بطور میانگین ۳۷ درصد ازدواجها در سه سال اول به طلاق ختم میشود و طلاق یکی از عوامل خودسری و یا خودمحوری نوجوانان شده است. علاوه بر اینها کاهش رشد جمعیت از ابتدای دهه هفتاد را باید مورد توجه قرار داد. ایران در بازه سالهای ۶۵ تا ۶۸ دارای رشد جمعیتی چشمگیر با میانگین باروری ۱/۶ بود که این امر موجب گشت تا افرادی خطر انفجار را برای ایران گوش زد کردند و دولت وقت نیز در راستای همان کنترل جمعیتی با بسیج کردن تمام دستگاه های تبلیغاتی و اجرایی کشور در مدت زمان ۶۵ تا سال ۷۱ خطر انفجار جمعیتی را کنترل کرد و رشد جمعیتی ایران را به حد متوسط جهانی برساند اما تندروی مدیران در این مسئله موجب شد تا رشد جمعیتی در دهه هفتاد ۸/۱ برسد. بنابراین بسیاری از متولدین آن سالها مفهوم خواهر و برادر را درک نکردند و با توجه به از هم گسیختگی نهاد خانواده تلاش میکنند تا روی پای خود بایستند و مستقل از خانواده هویت دیگری داشته باشند. استقلال هویت فرزند از هویت خانواده موجب شده تا وی خود به تعیین معیارها، ارزش ها، فرهنگ ها و حتی روابط اجتماعی بپردازد و در نهایت به دلیل صغر سنی و عدم تجربه کافی در شناخت ارزش ها، به بیراهه رفته و هویتی نادرست و گاهی بی ارزش را نسبت به جامعه برای خود انتخاب کند، هویتی که گاهی برای نمایش خود اقدام به خود نمایی با تمام شیوه های موجود اعم از خودکشی بنماید.