امروز همان فردای دیروز است و هر روز فردای دیروز ، روزها از پس هم و امروزهایی که چه ارزان و به ثمن بخس از دست مان می گریزند و ما را در حسرت روزی خوش و پر انرژی و هدفمند باقی می گذارند، شاید باید بدون تعصب و تحجر قبول کنیم که یکی از دلایل عمده عقب ماندگی در کشورمان، راحت طلبی و زیاده خواهی بدون پشتوانه اقتصادی و فرهنگی است، قانون گریزی و بی توجهی به حقوق دیگران و دوری از کار جمعی و ارجح دانستن منافع فردی بر منافع جمعی، از دیگر شاخصه ها و پارامترهای دلایل عقب ماندگی های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورمان است. این که برای بدیهی ترین و پیش پا افتاده ترین اصول اولیه قوانین شهری و روستایی می بایست زمانی طولانی و با هزینه هنگفتی را صرف کرد تا افکار عمومی بالطایف الحیل فراوان امری بدیهی را بپذیرند، در حالیکه این اصول دهه هایی بسیار قبل تر در کشورهای پیشرفته و برخوردار پشت سر گذاشته شده است، پاشنه آشیل مردم ماست. دایم خویش را با فرهنگی به قدمت سه هزار سال می نامیم و از زبان کوروش جملاتی را بلغور می کنیم که هیچ سند تاریخی ندارد، دایم در نوشته هامان تاکید می کنیم که هنر نزد ایرانیان است و بس، دایم هم دیگر را به تمسخر می گیریم و با باصطلاح جوک های قومیتی یکدیگر را تحقیر می کنیم، دایم دچار توهم ایم و دردنیای غریب خودشیفتگی مان غرق می شویم ، دایم در بحث ها و مراودات روزمره رفتار و گفتار خویش را بالاتر و مهمتر و ارزشمندتر از بقیه می پنداریم اما درد عمیقتر و تاسف بارتر آنجایی است که دچار پارادوکس و تضادهای رفتاری و فرهنگی می شویم. تمام آمال و آرزوهای مان می شود ینگه دنیا یعنی مکانی که مرغ شان غاز است و نفس شان حق، هرچه می گویند درست است و هر کار می کنند عین حقیقت، آنگاه همین نسل کوروش و داریوش که با لوح اولین مکتوب حقوق بشر کوروش اش بادها به غبغب می اندازد شروع می کند به تمسخر خویش، به تحقیر نسل و کشور خویش، همین قوم آریایی در کشورش همه را مقصر می داند جز خودش را، همه بد و بی فرهنگ اند جز خودش، صنعتش را به سخره می گیرد و به کشاورزی اش به دیده حقارت می نگرد. چه کسی از خود سوال کرده که چرا کشورهای صاحب فن و پیشرفته چگونه به این حد از بلوغ فکری و اقتصادی و فرهنگی رسیده اند؟! چه کسی با خود اندیشیده که آیا می شود با خوردن و خوابیدن و تن به کار ندادن و راحت طلبی و عافیت اندیشی ناگهان معجزه ای رخ دهد و صبح ازخواب برخیزی و کشورت را اگر نه درحد سوئیس و بلژیک وآلمان و فرانسه حداقل در طراز ژاپن وکره و دست کم سنگاپور یا مالزی ببینی !!! اگر اینگونه بود که بورکینافاسو و بنین و مالی هم درحد آمریکا گردن کلفتی می کردند. برای قوی شدن در این جهان بی ریخت ودر هم، باید در فرهنگ مان ، آموزش مان و مدیریت کلان مان بازنگری جدی کنیم ، باشعار و بخشنامه و نصیحت و سخنرانی های مکرر هیچ اتفاقی نمی افتد همانگونه که نیفتاده، عزمی می خواهد با برنامه وسیستم و به دور از آلودگی های سیاست ورزانی که خود نیز همانی هستند که گفته شد. ژاپن درکوتاه ترین زمان ممکن سونامی مرگبارش را عقب راند و مخروبه ها را به مانند روز اول وشاید بسیار بهتر بازسازی کرد و ما هنوز نتوانسته ایم بم را چونان روز اولش سامان دهیم ، همچون رودبار وخرمشهر و حتما پلاسکو…
درد از درون خودمان است پس چه زمانی قرار است تمدن سه هزار ساله آریایی به دادمان برسد، چه زمانی قرار است فرهنگ هزار و چهار صدساله اسلامی مرهم زخم های مان شود؟!!! باور کنید تا زمانی که توپ بی مقداری و ناچیزی کم فرهنگی خودمان را در زمین سایر کشورها و اشخاص بیندازیم و خویش را از مسئولیتی چنین سنگین برهانیم به هیچ چیزی امید نخواهد بود، از بس کارها را به خدا واگذاشتیم خویش را فراموش کردیم وعقل و تفکرمان را زنجیر کردیم به معجزاتی که هیچگاه بدون حضور خودمان به وقوع نخداهند پیوست.