خودشیفتگی، نوعی تفکر انحرافی است که برمبنای آن شخص یا گروه و یا کشوری با اثر تخدیری آن خودرا بسیار بالاتر از آنی می پندارندکه هستند و بر همین ایده دایم درجا زده و دلایل عقب ماندگی وبیچارگی ملت شان را دایم به گردن سایر کشورها یا افراد و گروه ها می اندازند و بدین ترتیب دایم به دنبال مقصر گشته وخویش را مبراازهرگونه خطا میپندارند. حتی این خود شیفتگی در نگاه تاریخی ما نیز ریشه دارد (هنر نزد ایرانیان است و بس) خود شیفتگان فردی یا اجتماعی به دور خود دیواری میکشند از نوع غرور کاذب و خود گول زنک، دیواری که اجازه تعامل و گفتگو را ازآنان سلب کرده که درنهایت به انزوایی خودخواسته می انجامد. اینکه دایم به خود بقبولانیم که نسل ما ونسل آریایی باهوش ترین انسانهای روی زمین اند آن هم با ضریب هوشی بالا و از این باور غلط به خود ببالیم ظلمی است تاریخی و خیانتی است به نسل هایی که می خواهند در این جهان زندگی کنند.
طبق تحقیقات بعمل آمده متوسط بهره هوشی ما ۸۴ است که درمقایسه با میانگین جهانی(۹۰تا ۱۰۹) درحدمتوسط پایین قرار داریم که با چنین آماری دروغ به باوری کاذب می رسیم که نتیجه اش میشود ازدست دادن فرصت هایی که سایرکشورها از کف مان خارج می کنند.
بااین خودشیفتگی باید به این نتیجه برسیم که قاره آمریکا را کریستف کلمب کشف نکرد بلکه شخصی ایرانی کاشف آن بود!!! و یا کراواتی که اروپاییان به آن می بالند مربوط به هزاران سال پیش است که از فلات ایران و به شکل دستمالی که به دورگردن می بستند به آن دیار ورود کرده است. شاه نیز به این درد گرفتار بود و در مصاحبه با او ریانا فلاچی گفته بود تمام چیزهایی را که اکنون شما دارید ما در ۳ هزار سال پیش به شما آموخته بودیم و یا در فاصله سال های ۸۴ تا ۹۳ با ۷۰۰ میلیارد درآمد نفتی که دوران طلایی بالا رفتن قیمت تاریخی نفت بود رییس دولتهای نهم ودهم ادعای مدیریت جهانی می کند و در سخنرانی می گوید ۱۰۰ نفراز اقتصاد دانان جهان به من تاکیدکرده اند که کشور شما پتانسیل مدیریت جهانی را دارد و…
او وقتی دولتش راتحوبل می دهد با رشدمنفی ۶وتورم ۴۳درصدی وامار بیکاری ۲۴درصد کارنامه ای اینچنین دارد.
اما در آنسوی آبها انگلامرکل صدراعظم آلمان که کشورش با ۳۹۱۱ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه ۴۸ هزاردلار و صادرات ۱۵۰۰ میلیارد دلاری هیچگاه داعیه تغییرات و مدیریت جهانی را ندارد!!!
شاید یکی ازدلایل این حجم بزرگ بهمن گونه مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ما دلیل عمده اش همین خودشیفتگی فردی وجمعی باشد، باید به اصلی برگردیم که به باور آسیب شناسی انقلاب بپردازیم دیگر نمی شود به هرنامی وبه هربهانه ای بازدچار بلیه مصلحت اندیشی شویم، نگذاریم دیر شود و نگذاریم خود شیفتگی بیشتر از این بر ما ضربات غیر قابل جبران واردکند.
خود باوری مبتنی بر امکانات داخلی و توانمندی های منطقی و بی حاشیه بسیار متفاوت تر از بیماری تاریخی خودشیفتگی و زندگی با استخوان مرده های مان است.