توسعه یافتگی ازاهداف تمامی کشورهای دنیاست که برمبنای تعهدات دولتهادرقبال مردم شان تلاش میکنند که به آن دست یابند.حال میخواهد کشور نوکاپیتالیستی مانندآمریکاباشد یا کشورهای اروپای غربی وعقب افتاده ترش اروپای شرقی ویا کشوری چون کره شمالی ویاحتی سودان شمالی وجنوبی وکشورک های حوزه خلیج فارس…فرقی نمیکند هدف تمامی آنان توسعه پایدار ودورکردن مردم کشورهای شان ازرنج وعذاب و عقب ماندگی است.
تاکیدبرتوسعه پایداراست، یعنی نوع ومجموعه ای که برمبنای تاثیرات سیاسی وفرهنگی واقتصادی منطقه نقشه راه تنظیم شده اش را بدون وقفه ادامه داده ومردم رادرآن رفاه نسبی نگاه دارد. رسیدن به توسعه پایدار نیاز به فهمش وظرافت هایی خاص دارد وقواعدی ویژه،که توانایی چینش قطعات پیچیده پازل های گوناگون را داشته باشد.
برای برون رفت از عقب ماندگی باید پس ماندهای افکارمتحجروبی خاصیت واپسگرایی را بی کمترین اغماض ورابطه گری دفن کرد وبرآن پودر آهک پاشاند که زودتر پاک شود تمامی نمادهایی که برنمی تابند توسعه یافتگی جامعه شان را..
این که چرا نمیتوان هرکشوریاجامعه ای را توسعه یافته انگاشت دلیل اش شاخصه هاای فراوانی است که برایش تعریف شده ازجمله،عدالت اجتماعی، قانون برای همه ازصدرتابه ذیل، وجودزیرساختهایی نظیر انواع راهها وبرق وآب وشبکه های پیچیده وبزرگ مخابراتی، علم محوری، داشتن اقتصادی سالم وقوی، فرهنگ پروری جامعه ، ایجاد شرایط بازارکاری قوی وپرجعیت ، استحکام وگسترش جامعه مدنی، سیستم آموزشی بسیارقوی، اتحاد وهمبستگی ملی و…
حال باتوجه به تعریف فوق وتعاریف علمی موجود که کشورهارا به سه دسته جهان اولی ، درحال توسعه وجهان سوم تقسیم میکنند ،کشورما عضوی است از کشورهای درحال توسعه ، یعنی هنوز راهی طولانی درپیش است که به غافله توسعه یافتگان دست یابیم، این گونه نیست که بی دردسر و باآرامش وعافیت طلبی وسهل اندیشی وسطحی نگری وبی بهادادن یک شبه تبدیل شویم به کشوری توسعه یافته.
بسیاری از شاخصه ها و پایلوت هارا نداریم که باید به دستشان آوریم ، اما برای بزرگ شدن باید بزرگ اندیشید ونگاهی بزرگ داشت، بانصیحت و بخشنامه وشعار ومشت برهواکوبیدن نمیتوان به برنامه های غامض وپیچیده توسعه پایداردست یافت.
برنامه راه میخواهد،برنامه ای متناسب ومتاثرازواقعیتهای جامعه، نگاهی که حقوق شهروندی ومعنای آن رابفهمد، برنامه ای که درآن مردم به اوج خودباوری و تفاهم وهمدلی برسند، برنامه ای که عوان بفهمند ولمس کنندباپوست واستخوانشان عدالت را،واعتماد کنند برمصدرنشینان قدرت.
توسعه پایدار زنجیره ایست که به زنجیره های فراوان دیگری بی واسطه وصل است، زنجیره هایی که فرهنگ واقتصادوسیاست وکرامت انسانی درآن مفهوم می یابد ومعنا پیدا می کند.
توسعه پایدار میتواندسرابی باقی بماند در بیابان خشک وبرهوت بی برنامگی ونامدیریتی ویاواقعیتی باشد در واحه ای بهشت گونه از مجموعه برنامه های منطق محورو مدیرانی کارآزموده وپای کار، چه زیباست واقعیتی که تشنه نوشیدن شهد آنیم.