خسرو معتضد میگوید: ما در دوران رضاشاه رابطه خوبی با سوئد داشتیم و از این کشور توپخانه وارد میکردیم. حتی چندین ایرانی از جمله پدر آقای جمشید مشایخی به بوفورس (کارخانه متعلق به آلفرد نوبل) اعزام شدند تا صنعت توپسازی را یاد بگیرند.
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، اول هفته جاری «استفان لوفون» نخستوزیر سوئد با حضور در کشورمان با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و گفتوگو کرد.
«خسرو معتضد» مورخ و پژوهشگر تاریخ به همین بهانه، توضیحاتی درباره پیشینه روابط دو کشور بیان کرد. وی معتقد است میان ایران و سوئد در طول سه قرن روابط تجاری،سیاسی و … کمترین اصطکاکی وجود نداشته و سوئدیها برای ایرانیها منشأ برکات فراوانی بودهاند.
مشروح سخنان وی را در ادامه میخوانیم. فایل صوتی این گفتوگو نیز از پیوند زیر قابل دریافت است:
بشنوید! |
* پیشنهاد رابطه با سوئد از سوی امیرکبیر
از نظر رسمی، مناسبات سیاسی ایران با سوئد ۱۳۲ سال پیشینه دارد. یعنی از ۱۸۷۵ میلادی (حدود ۱۲۵۳ شمسی آغاز شده، اما در کل، بسیار بیش از این زمان است.
بعد از سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا بحث شد که با دیگر کشورهای خارجی غیر از روسیه و انگلیس هم در ارتباط باشیم و قدرت سومی باشد که بتوانند به ایران کمک کند. این طرح از سوی میرزا تقیخان امیرکبیر مطرح شد، او معتقد بود باید یک قدرت ثالث باشد که به ایران کمک کند و ما صرفاً به انگلیس و روسیه متکی نباشیم.
* دلیل علاقه ایرانیها به ارتباط با سوئد
چرا ایرانیها از سوئد خوششان آمد؟ چون پادشاهان جنگاوری داشت و پادشاه سوئد جنگهای بسیاری با «پتر کبیر» (امپراتور روسیه) انجام داده بود و ملت دلیری بودند. از سوی دیگر، تا قبل از پتر کبیر (اواخر قرن هفدهم) دریای بالتیک در اختیار سوئدیها بود. آنها از این دریا، از طریق کانال ولگا-دُن به دریای خزر (کاسپین) میرسیدند.
همچنین، تا سال ۱۶۲۶ میلادی که خلیج فارس در حیطه دریانوردی اسپانیا و پرتغال خارج شد، ایرانیها روابط تجاری دریایی از طریق جنوب نداشتند. چون جنوب ایران (از کازرون به پایین، حدفاصل کارون تا چابهار) مستعمره پرتغال بود و کشور «نتردام دل اسپرانس» نامیده میشد.
بنابراین تجار ایرانی تمایل داشتند از دریای خزر به ولگا بروند، از آنجا به دُن و سپس به بالتیک بروند و با کشورهای اروپایی از جمله سوئد داد و ستد کنند. این موضوع تا زمان حکومت شاه عباس صفوی وجود داشت. «اروج بیک بیات» کارمند سفارت ایران در اسپانیا که در آنجا مسیحی میشود و نام «دون ژوان ایرانی» را برای خود برمیگزیند، این موضوع را در کتاب خود مطرح کرده است.
* درخواست شاهسلیمان از سفیر سوئد
یک قرن بعد از شاه عباس و در زمان شاه سلیمان، تجار ایرانی مسلمان و ارمنی حاضر در اروپا دست به دامان «کارل یازدهم» پادشاه وقت سوئد میشوند. به دستور او و در سال ۱۶۸۴ «لودویش فابرتیوس» به عنوان سفیر سوئد در ایران معرفی و قرار میشود به درخواست تجار ایرانی به ایران بیاید.
تنها منابعی تاریخی ما درباره سفر سفیر سوئد، نوشتههای «انگلبرت کمپفر» پزشک آلمانی است که با هیأت سوئدی به ایران آمد. اما این حضور چندان دوام نداشت، چون شاه سلیمان از اتحاد پادشاهان اروپایی علیه عثمانیها حمایت نکرد، دلیل آن هم قرارداد صلح «سر پل ذهاب» با عثمانیها بود که در دوران شاه صفی منعقد شد و به مدت ۸۴ سال ـ تا سقوط عثمانیها ـ دوام داشت.
یک صفحه از کتاب انگلبرت کمپفر که در موزه آلمان نگهداری میشود
اما درخواست شاهسلیمان چه بود؟ سوئدیها دریانوردان ماهری بودند، شاهسلیمان از آنها خواسته بود نیروی دریایی ایران را راهاندازی کنند. چون قزاقها از طریق رود ولگا وارد بحر خزر (کاسپین) میشدند و به شمال ایران حمله میکردند و علاوه بر نابودی شهرهای مشهدسر (بابلسر)، رشت، و کاخهای فرحآباد ساری و بهشهر، حدود ۴ هزار نفر را کشتند. وقتی هم که مورد تعقیب قرار میگرفتند به جزیره آبسکون (آشوراده) که هنوز زیر آب نرفته بود، میرفتند و آنجا مخفی میشدند.
* واردات کبریت و کاغذ از سوئد
متأسفانه منابع مکتوب ما درباره ارتباط با سوئد در دوران گذشته بسیار اندک است. به عنوان نمونه، در کتاب «المعاصر و الآثار» که سال ۱۳۰۶ توسط وزارت انطباعات چاپ شده است از تمام کشورهای اروپایی اسم برده میشود اما از دولت سوئد نامی برده نشده که بسیار عجیب است!
در حالی که اتباع سوئدی به ایران میآمدند و کبریت و کاغذ مطبوعات ما حتی در دوران محمدرضا شاه پهلوی هم از سوئد وارد میشد، چون این کشور منابع بسیار غنی از درختان دارد.
* چگونگی روابط با سوئد در دوران قاجار
در دوران ناصرالدین شاه، وزیر مختار (میرزا رضاخان ارفعالدوله) سفیر روسیه بود که او سفیر آکردیته ایران در سوئد هم میشود، یعنی سفیری که علاوه بر مسئولیت اصلی در کشور نخست، مأمور میشود به کشور دیگر هم سرکشی کند. (چون ایران در سوئد اتباعی نداشت و نیازی به حضور دائمی سفیر در آن احساس نمیکرد)
کتاب «فهرست مصوبات ادوار رابعه مجلس دارالشورای ملی ایران» که در سال ۱۳۰۲ چاپ شده است، مینویسد که بعد از مشروطه، ایرانیها خیلی علاقه داشتند مستشار اروپایی بیاورند اما از کشورهای بیطرف (غیر از روسیه و انگلیس) بنابر این سراغ کشور پادشاهی سوئد میروند.
نتیجه استخدام حدود ۲۰ سوئدی برای تشکیلات قشون ایران است، اما در عمل به جای تقویت نظام (قشون) ایران، پیشنهاد تقویت ژاندارمری را در روستاهای ایران مطرح میکنند، مشکلی که خلاء آن همچنان در سال ۱۳۹۵ نیز احساس میشود!
* خدمات سوئدیها در ایران
با تصویب مجلس شورای اسلامی ملی، ژنرال «یالمارسون» با چند افسر دیگر به ایران میآید، آنها مدرسه افسری و مدرسه افسری جزء را تأسیس میکنند.
راهاندازی اداره انگشتنگاری، پر کردن فرم استنطاق، گزارش روزانه ژاندارمری، راهاندازی اداره سیاسی و تأمینات، ساخت زندان در میدان توپخانه و راهاندازی خط تلفن به قزوین، از جمله کارهای سوئدیها در ایران است. آنها همچنین ۹ هنگ ژاندارمری در نواحی غیر از آذربایجان و خراسان (که در دست قزاقهای روس بود) ایجاد کردند.
راهاندازی شهربانی و ژاندارمری هم از ابتکارات آنها در ایران بود. مهمترین انگیزه آنها از همکاری با ایرانیان، انگیزه مالی و تجاری بود، البته نباید فراموش کرد که سوئد کشوری صنعتی است و در تاریخ به ما بدی نکرده است.
* منابع مطالعاتی درباره پیشینه ارتباط با سوئد
برخی از این ۲۰ سوئدی حاضر در ایران، بعدها کتابهایی نوشتند که اکثراً به زبان فارسی هم ترجمه شده است. به عنوان نمونه، سون برکدال کتاب «گزارش پلیس از تهران» را نوشته و اریک کالبری «مأموریت در سرزمین پاریس» را چاپ کرده است. او حتی پس از انحلال ژاندارمری توسط رضاخان و تقلیل آن به امریه و بعدتر قزاقخانه، در ایران میماند و تا ۱۳۳۸ به کارهای مهندسی، راهسازی و ساخت ایستگاه راهآهن مبادرت میورزد. سوئدیها در آن دوران فقط در کارهای صنعتی مشغول میشوند، تا جایی که ما راهآهن خود را مدیون آنها هستیم.
«ماژور نیسترم» رئیس ژاندارمری هم خاطرات خود را نوشته که به زبان فرانسه چاپ شده است اما ترجمه فارسی ندارد.
یکی دیگر از منابع بسیار مفید درباره ارتباط ایران و سوئد توسط خانم کنتس مادفون روزن شاهزاده سوئدی نوشته شده است که «سفری به دور ایران» نام دارد و خاطرات او از کشورمان است. این شاهزاده سوئدی در سال ۱۳۱۳ و قبل از سفر ولیعهد سوئد سفری به ایران داشته و به دلیل اینکه شرق شناس بوده، فارسی هم میدانسته است. او در کتاب خود به شدت از ایرانیها تعریف و تمجید میکند.
* روابط قاجاریه با سوئدیها
ما در دوران رضاشاه رابطه خوبی با سوئد داشتیم و از این کشور توپخانه وارد میکردیم. حتی چندین ایرانی هم به بوفورس (کارخانه توپسازی در سوئد متعلق به آلفرد نوبل) اعزام شدند تا صنعت توپسازی را یاد بگیرند. جالب است بدانید یکی از این افراد پدر آقای جمشید مشایخی (هنرپیشه سینما و تلویزیون) بوده است.
در همین دوره، «گوستاو آدولف» ولیعهد سوئد به همراه خانواده خود سفری چهار ـ پنج روزه به ایران دارد. رضاشاه تصمیم داشت دختر او را به عنوان ملکه ایران انتخاب کند اما سن او نسبت به ولیعهد، چهار ـ پنج سال بیشتر بود، ضمن اینکه مشخص شد نامزد هم دارد، بنابر این قضیه منتفی شد. آدولف از آنجایی که به باستانشناسی علاقه داشت، در ایران از تخت جمشید هم دیدن کرد، سپس از مرز جنوب غربی ایران وارد عراق شد تا اکتشافات بابِل را از نزدیک ببیند.
* علاقه شاه برای ازدواج با زنان سوئدی
علاقه به وصلت با سوئدیها، بعد از رضاشاه به پسرش هم منتقل شد. حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی در این باره نوشته است که محمدرضاشاه یک سال پس از طلاق ثریا و در سال ۱۳۳۷، درباره امکان وصلت او با خانواده پادشاهی سوئد از سفیر این کشور پرسوجو کردم.
چون محمدرضا پهلوی خیلی علاقه و اشتیاق به وصلت با سوئدیها داشت، همانطور که رضاشاه میخواست شاهزاده انگریب را به عقد محمدرضا در آورد.
اما سفیر سوئد چنین گفت که خانواده سلطنتی فقط در داخل خودشان وصلت میکنند و حتی از خانواده غیر لوترین (پروتستان) هم کسی را نمیپذیرند.