در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ بیرجند شاهد مقاومت دلیرانه مردم، تیراندازی ارتش و شهادت محمد تقی خاکشور بود.
جوانان در جلوی مسجد آیت ا… آیتی جمع شده و تظاهرات اعتراض آمیز خویش را از آنجا تا مسجد محمدیه ادامه دادند.
پس به همراه روحانیون آیت ا… ربانی و آیت ا… نابغ آیتی “به سمت مسجد امام حسین (ع) حرکت کردند و در بین راه شعارهای استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی/ جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد/ نظام شاهنشاهی الغا باید گردد/” را می دادند. بعد از اقامه نماز در مسجد امام حسین (ع) و خوردن نان و پنیر از مسجد بیرون آمده و به طرف پادگان به حرکت درآمدند. محصلین قسمتی از پیام امام خمینی (ره) که فرموده بودند «ملت شریف ایران موظفند به سربازانی که از سرباز خانه ها بیرون آمده اند و خدمت به دولت غاصب را روا نداشته اند کمک کنند» نوشته و تعداد زیادی را از نرده های پادگان به داخل انداختند همچنین شعار می دادند: «ارتشیها خمینی سلامتون رسانده» و در پایان بخش آن درود به سرباز را به صورت بلند تکرار می کردند که پادگان را به لرزه درآوردند.
و نیز شعاره «به گفته خمینی سرباز الفرار»را با تمام انرژی فریاد زدند. در این هنگام فرمانده پادگان از فرار احتمالی سربازان به شدت عصبانی شده و حکومت نظامی اعلام کرد و غرش رگبار گلوله ها تمامی شهر را لرزاند. یگان های نظامی در شهر مستقر شده و حمله نظامیان با قنداق تفنگ به مردم شروع شد.
تمامی مردم در چاله ابتدای خیابان افتادند آنگاه بعد از بیرون آمدن مردان در مدرس ۲ منزل آقای خالدی پناهنده شده و زنان درمدرس ۱ روبروی گرمابه سعدی در منزل مسکونی اسکان یافتند.
همچنان مقاومت با شعارهای مرگ بر شاه ادامه یافت و تظاهرات به خیابان کشمان (طالقانی فعلی ) رسیده و با ضربات قنداق تفنگ به مردم پریدند. در این جریان نیروی انتظامات به نام سید حسن اصغری به شدت مجروح و به بیمارستان اعزام شد. تیراندازی و تعقیب و گریز ادامه داشت که ناگاه جوانی ۱۸ ساله به نام محمد تقی خاکشور قلبش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
خواهر شهید در این مورد می گوید: برادرم به همراه دوستانش سیدآبادی و حسینی به تظاهرات رفته بود، وقتی خبر شهادت را به منزل ما آوردند چون اول صفر بود و مراسم روضه خوانی زنانه داشتیم، گلاب پاش از دست مادرم افتاد و رو به حرم امام رضا (ع) ایستاد و گفت: امام رضا(ع) شفا داده ات را بپذیر. آقای مهدی افتخاری می گوید: در خیابان طالقانی تظاهرات می کردیم که ناگهان تیراندازی شد و دیدیم جوانی پشت سرما بر زمین افتاد.
در جلوی ساختمان های آقای بنازاده(طالقانی ۳) من به اتفاق آقای حسینی و ارانی او را به بیمارستان بردیم در بیمارستان بودیم که شهید شد جیب هایش را می گشتیم که از توی جیب سمت چپ پیراهنش سکه و یک ریالی درآمد که گلوله درست از آن را سوراخ کرده و به قلب شهید اصابت کرده بود. در این روز از مشهد هم خبر رسید یکی از معلمان انقلابی بیرجند به نام سید هاشم کوشه ای در درگیری های ۱۰ دی به ضرب گلوله ماموران رژیم شاهنشاهی به شهادت رسیده است.