گفتگوی امروز خراسان جنوبی با فرهیخته بیرجندی(۴) / پیگیری بیرجندی ها و منفعت شهرداری های کشور

در بخش های قبلی تا آنجا پیش رفتیم که کاظم غنی پس از بازماندن از بورسیه شدن به فرانسه و ادامه تحصیل در دانشگاه سوربن آن کشور به دلیل وقوع زلزله در خضری دشت بیاض، ازسوی مرحوم فیروزکوهی رئیس وقت آموزش و پرورش بیرجند دعوت به همکاری در این شهر شد و ۳ سال در دبیرستان ها و دانشسرای بیرجند تدریس کرد تا اینکه از سوی انجمن شهر به عنوان شهردار بیرجند انتخاب گردید. غنی در این باره که چطور در آن سالها به عنوان شهردار بیرجند انتخاب شد، می گوید: براساس قوانین وزارت کشور، شهرداران شهرهای درجه یک حتماً باید حداقل لیسانسه می بودند و در خراسان هم فقط شهرهای مشهد و بیرجند شهر درجه یک محسوب می شدند. البته در آن زمان وزارت کشور با کمبود کارمند لیسانس روبرو بود و لذا از دارندگان مدرک لیسانس در آموزش و پرورش به عنوان مامور استفاده می کردند. در آن مقطع آموزش و پرورش شهرستان بیرجند تنها ۱۱ یا ۱۲ دبیر لیسانس داشت و انجمن شهرکه تقریباً در حکم شورای شهر فعلی بود، من را به عنوان شهردار بیرجند انتخاب و معرفی کرد.
وی با ذکر این نکته که جمعیت شهر بیرجند در آن سالها یعنی اوایل دهه ۵۰ حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر بود، در مورد منابع درآمدی شهرداری ها و از جمله شهرداری بیرجند در آن مقطع چنین می گوید: در آن سالها وضعیت درآمدی شهرداری ها خوب نبود.  یکی از درآمدهای شهرداری ها هم اخذ عوارضی تحت عنوان عوارض دروازه ای بود به این صورت که ماموران شهرداری در سر چهارراهها از واردکنندگان کالاها از جمله میوه، گوشت، تخم مرغ، لبنیات، هیزم و … که معمولا از روستاها به شهر حمل می شد، عوارض دریافت می کردند و اخذ این عوارض در تمامی شهرهای کشور و از جمله بیرجند مورد اعتراض مردم بود و این اعتراضات به گوش اسدا… علم که بیرجندی و از مقامات وقت کشور بود هم رسید.  غنی می گوید: البته هر از چند گاهی از اعتبارات استان خراسان بزرگ هم کمک هایی به شهرداری می شد. به هر حال در همان سالها به یکباره قیمت نفت افزایش قابل توجهی پیدا کرد و وضعیت مالی و در آمدی دولت بهبود یافت و لذا علم که از وضع نامساعد درآمدی شهرداری و مشکلات معیشتی و محرومیت مردم شهرستان دور افتاده بیرجند و منطقه سیستان و بلوچستان اطلاع داشت دستور اجرای قانونی مبنی بر عدم اخذ عوارض دروازه ای در کلیه شهرهای کشور را صادر کرد و مقرر شد که در عوض دولت در بودجه سالیانه کشور، رقمی را به عنوان جایگزین عوارض دروازه ای برای کمک به شهرداری ها در نظر بگیرد و لذا در راستای اجرای این قانون، هرساله اعتباری در بودجه تحت عنوان جایگزین عوارض دروازه ای برای شهرداری ها پیش بینی می شد و در حقیقت پیگیری هایی که از شهر بیرجند آغاز گردید در نهایت به نفع شهرداری های کل کشور تمام شد. به گفته غنی، با این قانون تا حدودی مشکل درآمد شهرداری بیرجند رفع شد اما در ادامه و با افزایش جمعیت و توسعه شهر مجدداً مشکلات نمایان گردید و لذا قانون اخذ عوارض نوسازی وضع شد که تاکنون نیز ادامه یافته است. البته مبالغ عوارض نوسازی در گذشته بسیار ناچیز بود که به مرور زمان و به تبع تورم، هر ساله افزایش پیدا کرده است.

—-انتهای بخش ۵
وی در ادامه به ذکر خاطره ای دیگر از آن سالها پرداخته و می گوید: در آن سالها اغلب مردم به نفت دسترسی نداشتند و شهروندان بیرجندی برای گرم کردن منازلشان از بخاری های کنده ای و یا کرسی های زغالی استفاده می کردند. بعدها با ایجاد جنگلبانی، جلوی حمل و نقل و فروش کنده گرفته شد و متخلفین را جریمه و زندانی می کردند. علم هر از چند گاهی به زادگاهش (بیرجند) سفر می کرد. شهروندی بنام کربلایی کریم مُعرّفی (مشهور به علاف به معنی فروشنده کنده و هیزم ) که در سطح شهر بیرجند به کار فروش کنده، زغال و هیزم به شهروندان مشغول بود، معمولا هر گاه علم به بیرجند می آمد، خودش را برای شرکت در مراسم استقبال به فرودگاه می رساند. وی یک کتاب خطی هم در اختیار داشت که از روی آن به ادعای خودش برخی وقایع و اتفاقات از جمله بارندگی ها، مرگ و میرها، تولدها و … را پیش بینی می کرد. وقتی به استقبال علم می رفت، علم با لهجه غلیظ بیرجندی و به مزاح از وی می پرسید: « کل کریم ! کتاب تو امسال چه منویسه؟! » و کربلایی کریم هم مثلا پاسخ می داد که بارندگی ها خوب خواهد بود اما دو نفر از بزرگان از بین خواهند رفت! و …
به هر حال در یکی از سفرهای علم به بیرجند، کربلایی کریم در همان فرودگاه در حالی که از ممنوع شدن حمل و نقل و فروش کنده و زغال ناراحت بود، با صدای بلند و همان لهجه شیرین و غلیظ بیرجندی اش خطاب به علم گفت: سرکار! برای چه جلوی فروش کنده و زغال را گرفته اند؟ مردم و به خصوص فقرا و تنگدستان نفت ندارند و برای گرم کردن منازلشان سراغ کنده و زغال را از من می گیرند و من جوابی برای آنها ندارم. اداره جنگلبانی حتی جلوی خرید و فروش “کما” که غذای بسیاری از مردم منطقه است را گرفته و می گویند اینها پوشش زمین است . به داد این مردم برسید و مشکل آنها را حل کنید و…
علم هم به او گفت : خیلی خوب! در این باره فکر می کنم… در ادامه هم کربلایی کریم را به اکبریه احضار کرد و وی در آنجا مشکلات را تشریح کرده بود و علم به استاندار وقت خراسان دستور داد پیگیری کند که از طریق اداره کل جنگلبانی استان به جنگلبانی بیرجند اعلام کنند تا زمانی که شرایط برای مردم بیرجند فراهم شود در خصوص استفاده شهروندان از شاخه های خشک و کنده های بر زمین ریخته شده در این شهرستان سختگیری نشود.
شهردار اسبق بیرجند همچنین می گوید: در آن سالها با توجه به اینکه بنگاه خیریه آبلوله بیرجند، شخصیت و وجهه حقوقی نداشت، زیر مجموعه شهرداری قرار گرفته بود تا در صورت نیاز به وام یا انجام امور دیگر مورد حمایت و پشتیبانی شهرداری باشد و لذا من به عنوان شهردار بیرجند و البته سایر شهرداران در آن سالها مدیر عاملی بنگاه خیریه آبلوله این شهر را نیز برعهده داشتیم.
غنی در این باره هم خاطره ای دارد: در سال ۵۱ جلسه ای با حضور تمامی مدیران آب شهرهای کشور به ریاست نخست وزیر وقت (هویدا) و حضور وزیر وقت نیرو در تهران برگزار شد و من هم به عنوان مدیر عامل وقت بنگاه خیریه آبلوله بیرجند در جلسه حاضر بودم. نماینده شیراز در آن جلسه مدعی شد که شهر شیراز در داشتن آب شرب لوله کشی، اولین شهر کشور است. این سخن برای من که بیرجندی بودم و می دانستم که اولین شهر مجهز به آب لوله کشی در کشور شهر بیرجند بوده، خیلی سنگین بود و لذا تا زمانی که نوبت صحبت به من برسد از طبع شعری که داشتم استفاده کرده و بلافاصله این شعر را سرودم:
اولین شهری که در ایران زمین                      آبلوله داشت با سبک نوین
بیرجند بودست بی شک و یقین                  ضبط تاریخ است بردار و ببین!
نوبت صحبت که به من رسید خطاب به نماینده شیراز این شعر را قرائت کردم که مورد تایید و تشویق همه قرار گرفت و نماینده شیراز هم دیگر حرفی برای گفتن نداشت…
وی در ادامه، اظهار می کند: پس از پیروزی شکوهمند انقلاب با آنکه بنیانگذار جمهوری اسلامی بر ادامه عمل به قوانین وقفی و امور خیریه به نفع شهروندان بیرجندی در بحث بنگاه خیریه آبلوله تاکید داشتند، متأسفانه پس از رحلت ایشان با وضع قوانینی، وزارت نیرو تمامی مایملک، دارایی ها و امکاناتی که طی سالهای متمادی به همت خیرین و واقفین (اولین کمک را در راستای لوله کشی آب بیرجند شوکت الملک؛ حکمران وقت قاینات داشته است) در قالب بنگاه خیریه آبلوله بیرجند ایجاد و فراهم شده بود را تصاحب کرد به نحوی که مسئولین بعدی هم هر چه تلاش کردند تا وضعیت را تغییر دهند به نتیجه ای نرسیدند.
از کاظم غنی شهردار اسبق بیرجند در خصوص مهمترین  اقداماتی که در آن سالها توسط شهرداری صورت گرفته به ویژه در بحث تعریض معابر می پرسیم که وی می گوید: شهر بیرجند در آن زمان در بن بست بود و برای اتصال شمال به جنوب شهر تنها خیابان حکیم نزاری ( شهدای فعلی) به عنوان پل ارتباطی مورد استفاده قرار می گرفت که عرض این خیابان هم حدود ۱۰ متر بود.
وی می افزاید: البته این خیابان برای دهه۲۰ و دهه۳۰ که شمار اتومبیل های سطح شهر به انگشتان دو دست هم نمی رسید، مناسب بود اما به تدریج و با افزایش جمعیت و تعداد خودروها، مشکلاتی در بحث حمل و نقل به وجود آمد و نیاز به احداث حداقل یک خیابان دیگر برای خروج شهر از بن بست به شدت احساس می شد. ضمن اینکه امکان یکطرفه کردن خیابان حکیم نزاری نیز به دلیل نبود خیابان و معبری دیگر وجود نداشت و شرایط سخت دشوار شده بود.
غنی با اشاره به اینکه این مشکل را به عنوان شهردار در جلسه انجمن شهر مطرح کردم، می گوید: اعضای انجمن شهر هم با پیگیری موضوع موافق بودند و لذا مقرر گردید با استانداری به منظور اعزام مهندسین از مشهد برای بررسی وتعیین مسیری که شمال و جنوب شهر را به هم متصل نماید، مکاتبه شود. پیگیرهای زیادی صورت گرفت تا در نهایت مهندسین از مشهد آمدند و کار نقشه برداری و بررسی های کارشناسی را به انجام رساندند و بر این اساس کوچه اسدی ( در خصوص علت نامگذاری این کوچه به اسدی در ادامه صحبت خواهد شد) را به عنوان مسیر جدید انتخاب نمودند.
غنی می افزاید: البته گویا بحث تعریض کوچه اسدی با توجه به بن بست شهر در زمان پهلوی اول ( رضا شاه) هم مطرح شده و حتی کار میخکوبی هم انجام گردیده بود و گفته می شد دو تن از مالکین املاکی که در مسیر تعویض کوچه قرار داشته نیز در آن زمان به همین خاطر سکته کرده اند … از قضا در زمانی که من شهردار بودم نیز منازل ۲ تن از اعضای انجمن شهر و چند تن از بستگان اعضا و همین طور جمعی از بزرگان شهر در مسیر تعریض و بازگشایی کوچه اسدی قرار داشت و لذا اجرای طرح و تعریض کوچه اسدی و بازگشایی معبر جدید با مشکل روبرو شد و مردم هر از چند گاهی در خصوص اجرای این طرح تحت عنوان مخالف و یا موافق نظرات مکتوب خود را با جمع آوری امضا برای علم ارسال می کردند.
وی ادامه می دهد: بالاخره یک روز علم را در دفترش در تهران ملاقات کردم که وی ۲ طومار از سوی معترضان و موافقان طرح به من نشان داد که اتفاقا امضا برخی افراد، هم به عنوان مخالف و هم به عنوان موافق در هر دو طومار مشاهده می شد و لذا من به علم گفتم ۹۰ درصد به اصطلاح مخالفین این طرح، متن نامه ها را مطالعه نمی کنند و فقط ذیل آن را امضا می نمایند و لذا با توجه به وعده ای که من به مردم شهر برای تعریض کوچه اسدی و خروج شهر از بن بست داده ام، اگر اجازه تعریض کوچه اسدی به من داده نشود، از شهرداری استعفا خواهم داد.
در آن روز علم برای پاسخ قطعی، چند روزی مهلت خواست تا اینکه چند روز بعد به من گفت مشکلی برای تعریض کوچه اسدی نیست و برو و کار تعریض کوچه را انجام بده.
غنی اضافه می کند: البته در حین اجرای طرح بازگشایی هم شکایات و مخالفت ها ادامه داشت اما در مجموع همه شهروندان دریافته بودند که باید شهر از این بن بست خارج شود. ما هم در شهرداری سعی می کردیم رضایت مالکین املاک مسیر تعریض را جلب نماییم . قیمت املاک مسیر تعریض را مهندسین مشهدی تعیین می کردند و هر کس که قصد فروش ملکش را داشت پول آن را دریافت می کرد و چناچه مالک درخواست واگذاری تحویل زمین در نقطه ای دیگر برای احداث را مطرح می کرد نیز به وی زمین واگذار می شد. در صورتی که مالک تحت هیج شرایطی قصد راه آمدن با شهرداری را نداشت هم قیمت ارزیابی شده ملکش را به صندوق ثبت اسناد بیرجند واریز می کردیم و به وی اخطار داده می شد که اگر پول ملکش را می خواهد دریافت کند در غیر اینصورت نسبت به تخریب ملک اقدام خواهد شد. به هر حال طرح تعریض کوچه اسدی و بازگشایی خیابان اجرا شد و شهروندان که نتایج مثبت اجرای این طرح و خروج شهر از بن بست را دیدند با رضایتمندی تمام، قدردان زحمات مجریان طرح بودند.

شهردار اسبق بیرجند در خصوص علت شهرت کوچه اسدی به این نام (هنوز هم بعضا تقاطع خیابان شهید مطهری یعنی همان کوچه اسدی سابق و خیابان شهید منتظری به عنوان سه راه اسدی نامبرده می شود) نیز صحبت های خواندنی و شیرینی دارد.
وی می گوید: محمد ولی اسدی در زمان پهلوی اول (رضا شاه) از بزرگان و معتمدین شهر بیرجند و مستوفی و پیشکار شوکت الملک حکمران وقت قاینات بوده است. رضا شاه اعتقاد و اعتماد زیادی به اسدی داشت و او را فردی مدیر و مدبر می دانست و لذا از شوکت الملک خواست تا با حضور اسدی در مشهد به عنوان نائب التولیت آستان قدس رضوی (نماینده رضا شاه در آستان قدس رضوی) موافقت نماید و این چنین بود که اسدی به عنوان نائب التولیت آستان قدس رضوی به مشهد رفت و در آنجا ساکن شد.
وی می افزاید: اسدی در ادامه با توجه به نیاز شدید مشهد به احداث بیمارستان به رضاشاه پیشنهاد کرد تا از محل درآمد آستان قدس یک بیمارستان در مشهد احداث شود و رضا شاه هم ضمن موافقت، مدیریت کار را به خود اسدی سپرد.
اسدی، کار احداث بیمارستان امام رضا (ع) مشهد را با بکارگیری و مشاوره مهندسان آلمانی در زمینی وسیع در محل فعلی این بیمارستان که در آن زمان خارج از محدوده شهر بود، آغاز کرد به نحوی که برخی مردم و مسئولین شهر مشهد می گفتند اسدی از بیرجند آمده و پول آستان قدس را برای احداث بیمارستان مشهد در بیابانهای اطراف و خارج از شهر به هدر داده به طوری که تا بخواهیم بیماران خود را به بیمارستان برسانیم در بین راه از بین خواهند رفت . (در آن زمان اتومبیل نبود و بیماران را باید با درشکه یا حتی با پای پیاده به بیمارستان می بردند).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*