محمدعلی بیدختی که در ماه های پایانی پنجمین دهه از زندگی اش قرار دارد، دانش آموخته رشته عکاسی در مقطع کارشناسی و پژوهش هنر در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری است و شاگرد استادان به نامی در حوزه عکاسی همچون شفاهیه، معالج و صمدیان بوده است .او فعالیت هنری اش را از دوره دبیرستان با نگارش شعر و داستان و همکاری با گروه های نمایشی آغاز کرد و با تدریس در دانشگاه های آزاد و دولتی ، به عنوان شخصیتی آکادمیک در حوزه هنر در استان خراسان جنوبی شناخته شد. او علاوه بر تدریس و فعالیت هنری، این روزها در جایگاه معاون آموزشی و مسئول پژوهشی دانشکده هنر دانشگاه بیرجند نشان داده است که در حوزه فعالیت های مدیریتی نیز می تواند فردی موفق باشد. بیدختی در بسیاری از جشنواره ها به عنوان داور وظیفه قضاوت درباره آثار هنرمندان حوزه عکاسی را برعهده داشته است. دکتر محمدعلی بیدختی را در حاشیه داوری جشنواره عکس قرآن و عترت ملاقات کردیم تا در خصوص عکاسی و نگرانی های عکاسان گفت و گویی داشته باشیم. صحبت مان را از بیمار بودن عکاسی در استان آغاز کردیم و اینکه هر کس به صرف داشتن یک دوربین ادعای عکاس بودن می کند،به عنوان سوال اول پرسیدم که عکاس به چه کسی اطلاق می شود؟ -البته این اتفاق مختص بیرجند نیست. پس از پیدایش دیجیتال و فراگیر شدن دوربین های دیجیتال،عکاسی کردن راحت تر شد و عده زیادی به عکاسی روی آوردند. اما عکاس باید صاحب فکر و اندیشه باشد. باید هنر را بشناسد و با تاریخ هنر آشنایی داشته باشد و هنر معاصر را بشناسد. به صرف داشتن یک دوربین و یا آشنا بودن با طرز کار ی آن و گرفتن عکس هایی با تقلید از عکس هایی که مشاهده می کنیم، نمی توان ادعا کرد که فرد عکاس است. عکاس باید با سایر هنرها هم آشنایی داشته باشد و اهل مطالعه باشد.عکاسانی که هستند، آثارشان اشکالات فراوانی دارد.
اینکه عده زیادی به ثبت تصویر می پردازند و ادعای عکاسی دارند، خوب است یا بد؟
این گسترش از جهتی خوب است و از جهتی دیگر بد است. حسن این اتفاق این است که عکاسی که خیلی ها آن را مردمی ترین هنر می دانند، این صفت تشدید شده است.همه مردم از عکس گرفتن به عنوان یک تجربه هنری استفاده می کنند و همه تجربه هنری عکس گرفتن را دارند. هم می توانند سوژه عکاسی باشند و هم عکاس باشند. این یک اتفاق خوب است به شرط اینکه کیفیت حفظ شود. اما اشکال کار اینجاست که گمان می کنند با ثبت یک تصویر به کمک دوربین و اینکه تصویرشان واضح و شفاف باشد، دیگر عکاس شده اند. باید زبان تصویر را بدانند و با سبک های بیان هنری آشنا باشند و زیبایی و خلاقیت را بشناسند. در دوره ای که عکاسی ثبت عکس بر روی فیلم بود، تا فرد با ابزار آشنا می شد، فرصتی بود تا با سایر ملزومات یعنی سبک های بیان هنری، خلاقیت و زیبایی شناسی نیز آشنایی سطحی پیدا کند. حالا این گونه نیست و فرد با سرعت با جنبه فنی آشنا شده و می تواند عکس تولید کند بدون اینکه به شناخت در حوزه عکاسی برسد. خیلی ها عکس می گیرند و گمان می کنند که عکاس هستند ولی نیستند.
به نظر شما آیا ادعای عکاس بودن توسط برخی افراد در جامعه ایجاد مشکل می کند؟
در کل مشکل از این است که افرادی که ادعای عکاسی می کنند دو دسته هستند. یکی افرادی که از بدنه فرهنگ و هنر آمده اند یعنی در بخش های مختلف هنر فعالیت داشته اند.این ها به علت مطالعه و داشتن زمینه قبلی، آثارشان تا حدودی به شاخص های گفته شده برای یک عکس نزدیک است. دسته دوم افرادی هستند که اهل فرهنگ و هنر نبوده اند و شناختی هم ندارند. مثلا دوستدار محیط زیست بوده اند و عکاسی هم می کردند و یا در کار خبری بودند و یا در حوزه روابط عمومی فعالیت می کردند. بله عکس زیاد گرفته اند، دوربین را هم شاید بشناسد ولی آن پایه ها را ندارد و ادعای عکاسی هم می کند. ما دو جور عکاس داریم. اول عکاس هنری و انواع دیگر عکاسی داریم که هنر نیست مثل عکاسی آتلیه ای، یا عکس گزارشی برای روزنامه ها. به صرف ثبت یک اتفاق خبری نمی توان آن را یک اثر هنری نامید. در کار این دوستان آن چه غایب است معناست. عکس خوش آب و رنگ است ولی معنای خاص و مفهومی را منتقل نمی کند و فقط آن را خوب معرفی می کند. اصطلاحاً در عکاسی می گوییم دو جور عکس داریم عکس هایی که آینه هستند و روحیات و تفکرات عکاس در آن منعکس است و نیمه وجود عکاس هستند و یک نوع دیگر عکس هایی که مانند پنجره هستند. ما در این عکس ها بیرون را می بینیم و دنیا را مشاهده می کنیم.آن عکسی هنر است که روحیات و عمق تفکر و درون عکاس را به ما نشان بدهد.
شما گفتید که دانشجویان زیادی داشتید و با توجه به تجارب تان در عکاسی و اینکه الان سال هاست داوری عکس را هم انجام می دهید، سطح عکاسی را در استان به طور کلی و بیرجند به طور ویژه چگونه ارزیابی می کنید؟
دو جریان هستند که تکلیف شان روشن نیست و باید حد و مرزهایشان مشخص گردد.مثلاً وقتی یک جشنواره با هدف عکاسی هنری برگزار می شود، یک سری افرادی که عکاسی هنری کار نکرده اند و شناختی از آن ندارند، شرکت می کنند و در نهایت گلایه دارند که چرا عکس های ما عنوانی کسب نکرد. چون این عکس ها در زاویه دید عکس های هنری نیست. و این بر می گردد به نداشتن شناخت فرد از خودش. اگر این شناخت فراهم شود شخص در جشنواره هایی شرکت می کند و یا در رسانه هایی مطرح می گردد که مرتبط با حوزه کاری اش است. این افراد غالباً هیچ مطالعه ای در حوزه عکاسی انجام نداده اند و اطلاعاتی ندارند. تجربی کار کرده اند و تنها یک دید ساده به عکاسی دارند. این افراد می گویند که این عکس های هنری را متوجه نمی شویم.خوب باید شناخت خودشان را بالا ببرند. عکاسی هنری یک زبان است و برای شناخت آن باید اطلاعات شان را ارتقا بخشند. عکس ببینند، تحلیل بخوانند و با اساتید فن گفت و گو کرده و در کلاس های شان شرکت کنند. این ها باید در محافل خودشان شرکت کنند. در بیرجند یک سری افراد این دو گونه را از هم تفکیک نمی دهند و دچار سوءتفاهم می شوند.
آیا این افراد در حوزه فرهنگ و هنر، تاثیر گذار هستند؟
بله این وجود دارد. گاهی همین دوستانی که کارشان عکاسی هنری نیست و عکاسی رئالیستی و عکاسی خبری و گزارشی است و خیلی با مقوله هنر هم مأنوس نبوده اند، ممکن است بعضی جاها خودشان را به عنوان عکاسان معرفی کنند و مدیران را هم دچار سوءتفاهم کنند.
به خاطر نداشتن اشراف مدیران در حوزه عکاسی ؟
بله. مراجعه می کنند و می گویند از سوی جامعه عکاسی آمده ایم. در صورتی که کار آن ها انواع دیگری از عکاسی است و این مراجعه ها و ناآگاهی ها باعث ایجاد آشفتگی می شود.
در خصوص داوری، یک داور باید دارای چه شاخصه هایی باشد؟
اولاً باید رسانه عکاسی را به خوبی بشناسد، هم از لحاظ فنی و هم از لحاظ سبک های عکاسی. با عکاسی معاصر و عکاسی جهان آشنا باشد و درباره آن بخشی که داوری می کند باید اطلاعات کافی را داشته باشد. تجربه عکاسی نه به شکل حرفه ای را داشته باشد مثلاً منتقدین سینما که شاید خودشان فیلم ساز نباشند اما منتقدین قوی ای باشند. با حوزه نقد عکس هم باید آشنایی داشته باشند.
در حوزه سینما، خوب فرد حداقل تحصیلات مرتبط با سینما دارد.
نه، لزوماً این طور نیست. هر چند معتقدم سواد اکثراً در محیط های دانشگاهی است.ممکن است کسی باشد که آزاد فعالیت کرده باشد مثل آقای بیضایی ، مهرجویی و یا خیلی های دیگر.توی عکاسی هم هستند کسانی که تحصیلات خیلی بالایی ندارند مثلا کاردانی و یا کارشناسی دارند ولی مطالعه و شناخت را داشته اند.
مثلاً در همین جشنواره ای که شما داوری می کنید، به نظر شما نباید وزن داورها نزدیک به هم باشد؟
این جشنواره تقریباً آماتوری است و سال اول هم هست. قطعاً وقتی این جشنواره جدی تر شود و در دوره های بعد سطح عکس ها ارتقا یابد، شرایط تغییر خواهد کرد.
ما جشنواره هایی داشتیم که متاسفانه به دلایلی تعطیل شده است، با این اتفاقات افق عکاسی هنری در استان را چگونه می بینید؟
بله، جشنواره های زیادی بوده است مثل بیرجند در قاب ایران، سوگواره عاشورایی و۷۲ راویی آسمان .که البته به خاطر محدودیت های بودجه ای تعطیل شده است. حوزه هنری تا دو سال پیش بود ولی حذف کرد. شهرداری هم تا سال گذشته بود اما حالا بودجه ندارند. با تمام این اتفاقات چشم انداز عکاسی بیرجند را می شود مثبت ارزیابی کرد.چون طی سال ها با همین چند جشنواره، عکاسان خوبی جذب شدند و عکاسی معرفی شد.تعداد عکاسان بیرجند نسبت به چند سال قبل خیلی بیشتر شده است.
خوب جشنواره ها یک استارت بود برای علاقمند کردن جوانان به عکاسی، آیا زمینه های آکادمیک هم برای گسترش این هنر فراهم شده است؟
تحصیلات آکادمیک اگر باشد قطعاً بهتر است.این زمینه الان فراهم شده است.علاقه زیاد است ولی آموزش ها کم است.آموزش هایی که بوده است بیشتر در زمینه فنی و آموزش عکاسی پایه و کار با دوربین بوده است. الان زمانش رسیده است که آموزش ها به سمت ورای آموزش های قبلی برود.
یعنی آموزش خلاقیت؟
نه. منظورم شناخت عکاسی ، سبک شناسی عکاسی، فلسفه عکاسی،تاریخ عکاسی و جنبه های نظری و تئوری شنا خت عکاسی بود.البته این جشنواره ها تاثیر داشته اند.
این رفت و آمد داوران،ورک شاپ ها و فعالیت خود عکاس و حضورشان در جشنواره های مختلف ، باعث شکل گرفتن پایه درعکاسی استان شده است.
این که شما می گویید افق روشنی برای عکاسی استان می بینید، برای شتاب بخشیدن به این روند چکار باید کرد؟
چند مسئله وجود دارد که باید به آن ها توجه شود. اول آموزش است.دوم اقتصاد است و سوم مدیریت. در بخش آموزش توی دانشگاه ،مدارس و آموزشگاه ها است.که تا اینجا بیشتر عکاسی پایه را تدریس کرده اند.
الان باید به سمت شناخت و جنبه های تئوری باید گام برداریم.این یک ضرورت است. در دانشگاه، ما رشته عکاسی را تصویب کرده ایم و در سال های آتی می توانیم دانشجو بگیریم.اینکه در ایران عکاسی رشد کرد به این دلیل بود که این رشته دانشگاهی شد.
در جنبه اقتصاد هم اگر عکاسان بتوانند فروش عکس داشته باشند و پروژه ها و طرح هایی به آن ها واگذار گردد که البته این امر مستلزم فرهنگ سازی در سطح مدیریت ها است.در جنبه مدیریتی، خوشبختانه حرکتی آغاز شده است و اساسنامه انجمن عکاسان خراسان جنوبی زیر نظر ارشاد تدوین شده است و پس از ثبت برای ثبت نهایی به تهران ارسال شده است.این بیاید ما شاهد یک مرجع رسمی در استان خواهیم بود که وظیفه ساماندهی گروه ها و هماهنگی و برگزاری انتخابات و هیأت مدیره را برعهده خواهد داشت و فعالیت هایی را جهت اعتلا و گسترش عکاسی انجام خواهد داد. این اتفاق به مدیریت عکاسی در استان کمک های خوبی خواهد کرد.
حمایت هایی که شما گفتید منظورتان دقیقاً کدام نهادها هستند؟
ارشاد، حوزه هنری و شهرداری به علت داشتن معاونت فرهنگی می توانند در این حوزه ورود پیدا کنند و البته ارگان های دیگری که کار فرهنگی می کنند و یا معاونت های فرهنگی دارند. هر چند در گفت و شنودهایی اینچنین، غالباً، حقایق قربانی مصلحت می شوند اما این گفت و گو در نوع خود توانست این مفهوم را که هنر عکاسی در خراسان جنوبی، هر چند توانسته است در چند سال گذشته به موفقیت هایی دست یابد و عده زیادی از جوانان این استان را به خود علاقمند سازد اما برای رشد و ملی شدن به حمایت های نهادها و دستگاه های مرتبط نیاز دارد. حمایت هایی که در کنار دائمی بودن از گفته های افرادی غیر متخصص، تاثیر نپذیرند.