امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد -mohammadraeifard@yahoo.com
زمانی که حرف از مراکز آموزش عالی به میان می آید، شاکله ای از استاد و پژوهش و دانشجویان گرسنه علم اندوزی به ذهن متبادر می شود. آزمایشگاهی بزرگ و سنجیده و پژوهشکده های مدرن با اساتیدی استخوان خرد کرده در وادی علم و خروجی دانشجویانی که تشنه خدمت اند در رشته هایی که در آن حداقل چهار سال آمد و شد داشته اند و آموخته اند که اینک باید داشته های علمی شان را به مردمی عرضه کنند که چشم انتظار حضور آنان در شهر و دیارشان بودند تا بگشایند گره های کور زندگی آنان را و فراخ کنند عرصه هایی را که بر آنان تنگ گرفته است. آمارهایی که هر از گاهی از لابلای سخنرانی ها و مصاحبه های مسئولین بگوش می رسد که البته بسیار تلاش می شود که بقول خودشان سیاه نمایی نشود تا بازی مصلحت اندیشی نیز بخوبی انجام شود، گاه بسیار هشدار دهنده و گاه نشان از بحران دارد که دیگر تبعات آن قابل جمع کردن نیست و گاه امیدوار کننده البته …! زمانی که گرفتن حداقل یک مدرک دانشگاهی می شود هدف و تمامی خانوارهای کشور را از خود متأثر می کند و هر خانواده ای را که تصور کنیم در خود فرو می خورد و دغدغه جا و مشکلات فراوانی را با خود به ارمغان می آورد، زمانی که پس از سالها تلاش و فشارهای اقتصادی و اجتماعی برخانواده ها و فارغ التحصیل شدن دانشجویان تازه رسیده ایم به نقطه سر خط! و موجی از جوانان مدرک در زیر بغل، فانوسی به دست در به در دنبال کاری می گردند که داشته هایشان را خرج پیشرفت و سازندگی آینده کشورشان نمایند، در می یابیم که کار از جایی می لنگد، صدها هزار دانشجویی که مدارکشان هیچگونه سنخیتی با خواسته های جامعه شان ندارد و نهایت می شوند راننده در یک تاکسی سرویس، منشی و حتی کارگر ساده ساختمانی، معضلی که متأسفانه در سالهایی که باید با نظرات کارشناسانه و آسیب شناسانه به آینده ای که اکنون به آن رسیده ایم می پرداختند، شاید اینک با این سونامی جوانان مدرک به دست روبرو نمی شدیم. دانشگاه های دولتی با توجه به نگاه کارشناسانه تری که در جذب دانشجویان دارند با همین مشکل مواجه اند چه رسد به دیگر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی که رشته هایی را ابداع کرده که فقط توانستند تولید مدرک کنند و بس …! برخی مراکز آموزش کاربردی مجموعه ای وسیع از کارخانجات تولید مدرک شدند که فقط به دانشجویانشان محفوظات آموختند بدون اینکه کاربرد قابل لمسی را شاهد باشیم، هرچند به لحاظ تولید مقالات علمی خصوصاً در دانشگاه های دولتی کشور توانست جایگاه بین المللی اش را ارتقا بخشد. اما تمام خواسته ها و واقعیات جامعه تولید مقالات علمی نیستند، پارادوکس همخوانی مدرک با نیازهای حیاتی جامعه دو عاملی بود که متأسفانه مغفول ماندند. حال که آن اشتیاق و لشکر کشی جوانان برای حضور در مجموعه ناهمگون دانشگاه های کشور کم شده و موج اش فرو نشسته، مواجهیم با معضلی به نام تضاد واقعیت با حقیقت جامعه مان! اینک در بیخ گوش دانشگاه ها اوج تبلیغ فروش پایان نامه ها بیداد می کند، یک کار شیک غیرقانونی اما با آب و رنگ قانونی!! با اسامی استاد راهنما و تمامی رفرنس های لازم، پایان نامه ای که عصاره علم آموزش دانشجویان است اینک با قیمت های گزاف در مجله هایی بسیار شیک و زرکوب شده فروخته می شود که این اوج فرونشست و سقط قهقرایی ارزش علمی دانشگاه هاست