بیرجند در ۳ دی ۱۳۵۷ شاهد تیراندازی پلیس شهربانی در کوچه غنی بود، گسترش دامنه قیام و انقلاب در بیرجند رو به تکامل گذاشته و در شب اول دی که به شب یلدا معروف است جوانان بعد از پایان نماز مغرب و عشا از مسجد آیتی با شعار صد بار بگو مرگ بر شاه به استقبال شب یلدا رفتند و در طولانی ترین شب سال بزرگترین شعارها را علیه رژیم شاهنشاهی دیوار نویسی کردند مردم به جای اینکه برنامه های مبتذل تلویزیون را تماشا کنند. به دیدار بزرگ فامیلشان رفته و درکنار کرسی زغالی پای قصه پدر بزرگ ها که از مبارزه با ظلم تعریف می کردند نشسته و با هم می خواندند؛ «یادته پدربزرگ برامون قصه می گفت / قصه از سیاهی و شب/ قصه از گرگ درنده/ قصه از بره معصوم» و بدین سان زمستان سرد ۱۳۵۷ را با اتحاد و یکپارچگی به بهار تبدیل کردند. همه جوانان روز سوم دی ۵۷ به مسجد جامع پایین شهر رفته و از آنجا در قالب صفی واحد با شعارهای ا… اکبر خمینی رهبر و مرگ بر شاه بیرون آمده که نیروهای نظامی رژیم شهربانی و ارتش در فلکه خیابان انقلاب مستقر شده و به طرف جوانان حمله ور شدند آنقدر با ضربات باتوم و قنداق تفنگ بر سر و دست آنها زدند که دیگر حال شعار دادن را نداشته باشند ولی جوانان همچنان پاهای خود را به زمین کوبیده و شعار مرگ بر شاه را تکرار می کردند و پلیس تیراندازی کرده که یکی از جوانان انقلابی به نام ابوالفضل دادرس مقدم پایش مورد اصابت گلوله قرار گرفت. دادرس مقدم در این باره می گوید: در روز سوم دی ۵۷ همراه با جوانان در تظاهرات اعتراضی در جلوی دبیرستان شهید چمران فعلی شرکت کرده که با دخالت مأموران مواجه شده و ماشین آبپاش نیز با آب قرمز رنگ جهت شناسایی و دستگیری ما را را نشانه گذاری کرد که جوانان دلاورانه با سنگ و آجر به سمت ماشین حمله ور شدند در این تعقیب و گریز به سمت کوچه غنی رفتم از آنجایی که هدایت دو نفر از نوجوانان کم سن و سال را داشتم یک نفر از نیروهای شهربانی به طرفم شروع به شلیک کرد که یک گلوله به پای چپم اصابت کرد با شرایط سختی که شهر در محاصره نیروهای نظامی رژیم شاهنشاهی بود شبانه جهت درمان به مشهد رفتم.
سید علی اکبر سوفاری