امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد-mohammadraeifard@yahoo
جامعه مجموعه ای است از مردان وزنان وکودکان وکهن سالانی که در ارتباطی تنگاتنگ زمان را میگذرانند وباصطلاح زندگی می کنند درچارچوبه های قانونی که خود به رشته تحریردرآورده وخویش را ملزم به رعایت آن کرده اند.
این جامعه برای دستیابی به اهداف خویش و بالابردن سطح کیفی زندگی افراد خود نیازمند به آسایش و آرامش حداقلی است،که بتواند باکنش های مثبت وبه تدریج ،جمعی نسبتا آرمانی را درخودپرورش دهد. افرادجامعه باالگوهای مختلف رفتاری مواجهند که ازآنان متاثرمیشوند مانند الگوهای هنری وورزشی ،اما مهمترین وتاثیر مندترین الگوها همانا گروههای مرجعی هستند که توان فرهنگسازی ویا تغییرالگوی فرهنگی را دارند،همانگونه که دانش آموز متاثرازکنش های رفتاری معلم خویش است بسیاری ازعادات ورفتارهای اورا الگوی خودقرارمیدهد افرادجامعه نیز از رفتارهای گروه های مرجع اش ودرهمان زاویه وسمت وسو متاثرشده وخودرا شکل میدهد. مقدمه فوق ازآن باب و اجبارابه نگارش درآمد که به شکلی جدی به آسیب شناسی رفتارهای اجتماعی حاکم درکشور پرداخته شود.متاسفانه مجموعه رفتارهای گروههای مرجع وتصمیم سازی وتصمیم گیری آنان در نزدیک به چهاردهه ازشاخصه های مثبت ومناسبی برخوردارنیست، درنتیجه درجامعه ای زندگی می کنیم که به شدت تحریک پذیر ودارای رفتارهای تهاجمی می باشد. مدیران درسطوح کلان حکومت آنچنان دچار تعارضات وتنشهای سیاسی هستند که اختلافاتشان را به شکلی علنی ودرقالب پاسخگویی های رسانه ای ونامه نگاری درمعرض نگاه و تحلیل افکارعمومی قرارمیدهند واین مردم اند که باید ازاین روشهای تقابلی الگو برداشته و درعمل به کارگیرند.
زمانی که سران سه قوه نتوانند اختلافات شان را بدون عرضه در بازار مکاره رسانه ای وباتعامل حل وفصل کنند چگونه می توان انتظارداشت که سالانه دهها میلیون پرونده در مجتمعهای قضایی روی هم تلمبارنشوند؟! جامعه ای که آرامش اش وآسایش اش خدشه بردارد وترک بخورد باید هر روز شاهد بالا رفتن آمار بزه های فراوان بود.این رفتار نیز در رسانه های دیداری وشنیداری و مکتوب روز به روز شکل تاسف بارتر و حزن انگیز تری را به خودمیگیرد. در فاجعه برخورد دوقطار که حدود۴۰ نفردرآن به شکل فجیعی سوختند که فقط از راه آزمایش دی ان ای قابل شناسایی اند برخی رسانه ها ازاین فاجعه بهره برداری سیاسی کردندو به نوعی خوشحالی خودرا دربه دست آوردن موقعیت تخریب دولت نشان دادند،۲۴ساعت قبل ازآن فاجعه قطعه قطعه شدن زایرین ایرانی دربغداد،واینک سقوط بالگردی که ۵نفردرآن به کام مرگ درغلتیدند. سریال مرگ های ناباورانه زنجیره ای ظاهرا تمامی نداردوعده ای چون جغد برخرابه این ماشین آلات فرسوده ۴۰ ساله ناله شوم سرمیدهند انگار جنگ بین اسراییل وفلسطین است. این نوع نگرشهاازاتاقهای فکری بیرون میزند که ناخواسته ریشه همبستگی اجتماعی را می خشکاند وآتشی برخرمن آرامش جامعه می افکند که شاید دیگر درآینده ای نه چندان دور نتوان برای خاموشی شعله های خشم اجتماعی تدبیری اندیشید. شاید آن زمان به این نتیجه تلخ برسیم که خودکرده راتدبیرنیست. رسانه ملی راه خودش را میرود بدون هم افزایی همبستگی ملی و تنش زدایی درجامعه ای که خشم اش چون آتش زیرخاکستراست. جراید در نبود احزاب نقش آنان رابازی میکنند وباتیترهای آشوب افزا آسایش اجتماعی را به سیبلی بزرگ تبدیل کرده اند. مردم اما مانده انددراین آشفته بازار مسگرها که صدابه صدانمی رسد وهرروز داغی تازه را میبینندو بازتحمل می کنند که گاه چاره ای هم ندارند. نمایندگان مجلس ازآنسوی برهم میتازند ومچ گیری میکنندو هرکس دادخودرامیزندوخویش را مدرس میپندارد.
فلان مسول نماینده مردم رانجس میداند ومیگوید اگر درمقامی بودکه میتوانست،حتمااورااعدام میکرد اما اگربااو مصافحه کند دستش را آب میکشد ونماینده نیز درپاسخ به او وی را به حیوانی تشبیه میکند.هرروز یک موج ویک رفتارسخیف،به کجا ختم می شود سرنوشت این مردم که تماشا گه رازند؟!!
شرایط هشدارفرارسیده وهنوز به بحران نرسیده ایم،چاره ای می بایست اندیشید،روزگار رستگاری چه زمان فرا خواهدرسید؟