احترام به بزرگترها از ارزش های هر جامعه ای به ویژه در میان ما ایرانی ها است اما به نظر می رسد این ارزش در سال های اخیر به دلایلی در میان برخی از جوانان در حال کمرنگ شدن است.
هر چند بسیاری از جوانان همواره احترام به والدین و بزرگترها را رعایت می کنند اما ممکن است برخی از جوانان بخاطر دلایلی از این امر مهم غفلت کنند.
یکی از شهروندان تعریف می کرد قدیم ترها جوان ها خیلی بهتر از الان بودند.. زمانه عوض شده است و جوان ها بد. حالا اگر توی اتوبوس بیهوش هم شوی دیگر جوانی جایش را به تو نمی دهد. اینها که چیزی نیست فرزندان من جلوی من پایشان را دراز می کنند. زمان ما خانواده حرمت داشت ولی الان … .
در گذشته رسم بر این بود که تا بزرگتر خانواده سر سفره غذا نمی نشست کوچکترها نمی نشستند. در گذشته رسم بر این بود که تا بزرگترها پیش قدم نمی شدند کوچکترها به راه نمی افتادند. در گذشته ها رسم بر این بود که کوچکترها پایشان را جلوی بزرگترها دراز نمی کردند. در گذشته ها رسم های خوب زیادی بود که امروزه کمتر دیده می شود. البته اینها رسم نیستند بلکه ارزش های مثبت هستند که امروزه نمودشان در جامعه و خانواده کمتر شده است تا جایی که صدای والدین را درآورده است از بی احترامی فرزندانشان. اینها را بزرگهای خانواده می گویند. آنها می گویند زمانه بد شده است و علت بدی زمانه را در جامعه جستجو می کنند و جامعه علت را خانواده می داند. اما واقعا وقوع چنین برخوردهایی در خانواده ها و بین فرزندان و والدین که مغایر با فرهنگ خانواده های ایرانی است چه دلیلی دارد و چه عواملی باعث شده است که جوان ها اینقدر به حرمت خانواده و بزرگتر بی توجه باشند.
**نگاهی عمیق به تغییرات دوران پرچالش ‘تین ایجری’
دکتر حسین اسد بیگی روان شناس بالینی و رئیس مرکز اورژانس اجتماعی بهزیستی کشور در تعریف سنین نوجوانی می گوید: سنین نوجوانی که در جوامع دیگر به Teen ager(تین ایجر) شهرت دارد از جمله دورانی است که در نوجوانان به دلایل مختلف از جمله زیستی و فیزیولوژیک تغییراتی ایجاد می شود که این تغییرات در خلق و خو و رفتارهای فرد تاثیرگذار خواهد بود. حتی در بعضی از شرایط این تغییرات به حدی است که یک کودک آرام و مطیع تبدیل به نوجوانی گستاخ، ماجرا جو و حرف نشنو می شود.
این روان شناس ادامه می دهد: در چنین دورانی نقش والدین بسیار پررنگ می شود چرا که در صورت کوتاهی و یا حتی ناآگاهی از نحوه برخورد با نوجوان این تغییرات تبدیل به بحران می شود که عواقب جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت.
وی در این زمینه اضافه می کند: درصورتی که تغییرات رفتاری نوجوانان در این دوران که اغلب با معیارهای رفتاری خانواده ها همگون نیست با خشونت و سرکوب مهار شود، ارتباط صمیمانه والدین و نوجوانان تخریب شده و به طغیان، لجبازی و انتقام گیری منجر خواهد شد.
اسدبیگی با تاکید بر دشوار بودن مدیریت کردن دوران پرچالش نوجوانی می گوید: در بسیاری از موارد مشاهده می شود که این گونه برخوردها از طرف خانواده ها به صورت عقده در نوجوانان باقی می ماند و در سنین بالاتر و یا حتی همان دوران تبدیل به خشم می شود و ما شاهد دست بلند کردن آنها بر روی خانواده ها هستیم .
او با اشاره به اهمیت زیاد شیوه برخورد خانواده ها با نوجوانان اضافه می کند: کنترل شدید نیز ممکن است نتیجه عکس داشته باشد و برخی از مشکلات رفتاری از جمله سوء مصرف مواد و بزهکاری، حاصل برخورد ناآگاهانه والدین با نوجوانان و ناهنجاری های رفتاری آنها است.
**نقش جامعه کمتر از خانواده نیست
اسدبیگی به ریشه آسیب های اجتماعی و مشکلات نسل جوان اشاره می کند و می گوید: در جلوگیری از آسیب های اجتماعی نقش جامعه را نباید نادیده گرفت. برای مثال نهادهایی در جامعه ممکن است با محدودکردن و زورگویی باعث سرکوب نوجوانان شوند و این شیوه برخورد بروز عقده در آنها را سبب می شود.
وی در این زمینه به یک نظریه روان شناسی اشاره می کند و ادامه می دهد: نظریه هایی در روان شناسی وجود دارد که می گوید ناکامی منجر به پرخاشگری می شود. منظور این است که اگر آنها را در خیلی از موارد ناکام کنیم پرخاشگری را در این گروه پرورش داده ایم و این پرخاشگری منجر به بروز خشم در گروههای همسال و حتی خانواده می شود.
رییس مرکز اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی با اشاره به اینکه جوان ها را باید درک کرد و با صحه صدر و تسامح با آنها رفتار کرد، اضافه می کند: مساله ای که این روزها شاهد آن هستیم این است که نشاط ، هیجان و شور را با لغو و محدود کردن کنسرت ها از این گروه می گیرند. حاصل این محدودیت چیزی جز لجبازی نیست و در چنین شرایطی نوجوانان فقط زورشان به خانواده می رسد و این مساله را که تبدیل به عقده شده است را در خانواده پیاده می کنند.
**با شلاق نمی شود به بهشت رفت
اسدبیگی با یادآوری یک جمله از رئیس جمهور که ‘با شلاق نمی شود کسی را به بهشت فرستاد’ می گوید: محیط متخاصم امروزه که متاثر از ماهواره، اینترنت و به خصوص فضای مجازی است با هدف دربند کشیدن نوجوانان و جوانان الگوها ، مدل ها و سبک زندگی خاصی را به این گروه عرضه می کنند که در نحوه پوشش و رفتارشان تاثیر شگرفی دارد . این در صورتی است که تلاش خانواده ها نیز نمی تواند تاثیر آنها را به طور کامل خنثی کند. در چنین شرایطی مسوولین باید اعتماد جوان ها را جلب کنند و با ایجاد امید و انگیزه، اعتماد به نفس نوجوانان و جوانان را زیاد کنند و باید بدانند که جز در راستگویی این مهم امکان پذیر نخواهد بود چرا که اگر احساس شود وعده ها و امیدها پوشالی است ممکن است این سرمایه اجتماعی از بین برود و این یکی از مسایلی است که باید به آن توجه ویژه شود.
این روان شناس در قیاس نسل جدید و نسل قدیم می گوید: نسل جدی یعنی اواخر دهه ۶۰ به بعد نسبت به نسل های گذشته سطحی نگر هستند. نسل گذشته به مسایل و مشکلات، فکر عمیقی داشتند. آنها مشکلات را حلاجی و تحلیل می کردند ودوراندیش بودند اما نوجوانان و جوانان امروزی بیشتر به آینده نزدیک و حال می اندیشند و به صورت لحظه ای و تکانشی زندگی می کنند. در حالی که باید اندیشه و تفکر و تصمیم گیری با عمق بیشتری در آنها ایجاد کرد و این نیاز به کارهای فرهنگی و اجتماعی دارد که دستگاه های متولی و رسانه های جمعی باید نقش خود را در این زمینه پررنگتر کنند.
وی در ادامه این قیاس به جنگ تحمیلی اشاره می کند و ادامه می دهد: جنگ برای متولدین دهه ۴۰ و ۵۰ و حتی اوایل دهه ۶۰ دستاوردی داشت که از آن می توان به تقویت تاب آوری در آنها اشاره کرد. این دستاورد سبب شد که با شجاعت و منطق بیشتری با مشکلات روبرو شوند.
رییس مرکز اورژانس اجتماعی بهزیستی کشور می گوید: جوان ها در عصر حاضر به جای مطالعه و بررسی عمیق رویدادها، سرگرم تفریحات در فضای مجازی شده اند که این شرایط فرصت بررسی های دقیق و مطالعه موضوعات مختلف را از آنها گرفته است. از سویی دیگر جوی از ناامیدی در بین جوانان و نوجوانان حاکم است که ارزشی برای تلاش مضاعف قائل نیستند. این حالت که در اصطلاح روان شناسی به ‘درماندگی آموخته شده’ معروف است به این معنی است که فرد هرچه تلاشش را بیشتر کند به نتیجه مطلوب و دلخواه خود نمی رسد. درچنین شرایطی است که جوان خود را به بی خیالی می زند و تلاش نمی کند .
**نوجوانان و رابطه آنها با بی احترامی به خانواده
اسدبیگی با تاکید بر اهمیت دوران نوجوانی که با تحولات جسمی وعاطفی همراه است، می گوید: خانواده ها شیوه رفتار با فرزندانشان را نمی دانند از طرفی جامعه و دستگاههای متولی نیز نتوانسته اند نقش و مسوولیت خود را با احترام و حفظ شان و شخصیت جوان ها به درستی ایفا کنند و این کوتاهی سبب طغیان ، سرکشی و لجبازی آنها شده است.
او در ادامه به نقش و تاثیر مدرنیته در بروز خشم در جوان ها و بی اهمیتی پایگاه خانواده از نگاه آنها اشاره می کند و اضافه می کند: مدرنیزاسیون و تکنولوژی های جدید ارتباطی در عین حال که رفاه بیشتری برای انسان ها به ارمغان آورده است یک نوع از خودبیگانگی را نیز به همراه دارد. در این زمینه جوان ها با ورود این تکنولوژی ها به زندگیشان بسیاری از ارزش های اخلاقی نادیده می گیرند و با ارزش های سنتی ازجمله احترام به والدین و بزرگترها در تضاد قرار می گیرند همانطور که امروزه بسیار این جمله را از زبان جوان ها می شنویم که ‘ چون از من بزرگتر است لزوما درست نمی گوید’ و یا ‘ اگر بزرگتر از من است دلیل نمی شود که وقتی بی احترامی می کند بی احترامی نبیند’.
به گفته اسدبیگی، تکنولوژی انسان ها را به خدمت گرفته است در حالی که انسان باید تکنولوژی را به خدمت بگیرد و آثار این خدمت وارونه را در جامعه شاهد هستیم.
**همیشه حق با بزرگترهاست
اسدبیگی با اشاره به اینکه نوجوانان و جوانان سرکش، هم برای خود ، هم برای خانواده و هم برای جامعه مشکلاتی ایجاد می کنند و با تاکید بر نقش پررنگ خانواده ها در جلوگیری از بحران این دوران می گوید: خانواده ها باید برای فرزندان خود الگوی خوبی باشند تا جوان ها بتوانند در زمان بحران به آنها اقتدا کنند. در صورتی که خانواده ای نتواند با سرکشی فرزندش مقابله کند با مراجعه به مراکز مشاوره می تواند از بروز خشم و ناهنجاری های رفتاری فرزندش در آن دوران که بسیار چالش زا است جلوگیری کرده و پاسخ مناسبی دهد.