آن هفتادو دوتن…!

تاریخ شرم دارد ازکوفه بگوید ، کوفه رامردمی است عهدشکن وبدسگال، کوفه نقطه تاریک تاریخ است ، کوفیان تاجران خبره و فروشندگان به نامی هستند ، متاعی عرضه میکنند به خریدار که انسانش گویند ، حراج میکنند شرف وآزادگی را وبه ثمن بخس به تو وامی گذارند….کوفه ابتدا علی را بااصرار خواست وبا اسرار فرقش شکافت این خصلت این خاک است…
سالها بعد که علی رابه فراموشی سپرد به یادفرزندش افتاد ، چه نامه ها وطومارهایی که باالتماس خواهانش شدند درست همان بازی که باعلی کردند باحسینش نیز کردند…
باخاندانش،یارانش،فرزندانش…دسیسه ها آغازشد وهنوز به کوفه نرسیده زمین گیرش کردند وآب بر اووخاندانش بستند …چه قصه پرغصه ای شد این بار ،تاریخ باهمه گستاخی ودلسنگی اش به فصل کربلا که میرسد شرم گینانه میگرید از چنین مردم ابله وبی خاصیتی که بازر وزوروتزویر حرمت میهمان شکستند…ودرشبی به یادماندنی وباخواست حسین ازآن کاروان پرجمیعت فقط ۷۲ نفر میمانند…کوچکترین این لشکر۷۲نفره  ۶ماه سن دارد که گلویش می شکافند و پرسن ترین این غافله ۷۵سال سن دارد پیرمردی سپیدموی که عاشورا وقت مثله شدنش است…
واباالفضلی که آبروی تاریخ میشود، آب علقمه از مردانگی اش سرخ میشود…
…وحسین وقتی خنجر شمر گلویش رامیشکافد وخون آزادگی اش فوران میکند برچهره رنگ باخته تاریخ ، میشود ثاراله،میشود فریاد ناب بشریت، میشود آبروی خدا…حسین خون انسانیتست که همچنان میجوشد ومی خروشد….۷۲ تن دربرابر لشکری عظیم…تنها معادله ای که کم اش پیروز مطلق میشود…این را زینب دربارگاه آن بوزینه باز فریاد برمی آورد…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*