من هم با او موافقم؛ هنرمندانه هایی که خلق می کنی، منحصر به توست، تجسمی از افکار درونت، اثر انگشت های بی همتای تو بر پیکره این تجسم نقش می بندد و واژگان ذهنیت در این «ایجاد» تکرار می شود. گِل را برمی دارد و ورز می دهد. حرکت انگشت ها با نقاشی ذهن هماهنگ می شود. چشم هایت را هم که ببندی می توانی، اینجا به کارت نمی آیند، انگشت های دست هستند و سر انگشتان ذهن که از گل خام، موجودی خیالی را به دنیای واقعیت می آورند. بعضی هاشان از دل غم آمده اند یا از اوج احساس تلخی در یک روز سخت کاری، بعضی ها هم زاده شادمانی های آقای مجسمه سازند؛ هنرمندی که مجسمه های عجیب و غریب می سازد و گاه وحشت، تعجب و حتی نیش خند چهره های شان بیننده را جذب این سکوت متلاطم می کند. «بهزاد امیرآبادی زاده» از آن دسته هنرمندانی است که استعدادش را در زمینه های مختلف از جمله تولید برنامه های تلویزیونی، بازیگری تئاتر، عروسک سازی و … هم به کار گرفته اما حرف های مجسمه هایش به نظر جالب تر می آید. شاید سخت بتوان باور کرد، این مجسمه های خاص از ذهن کسی بیرون آمده اند که بسیار شوخ طبع است و خیلی وقت ها می خندد. سور رئال سازها اغلب شخصیت های درون گرا و چهره هایی جدی دارند. همانطور که خودش هم فکر می کند، مجسمه های او، خاص اوست، هر چند در دسته سور رئال ها قرار می گیرد اما یک جورایی بکر است، سعی دارد اثری از تقلید در کارهایش نباشد، تصویری در ذهنش نقش می بندد، سپس آن را با سه بعدی می کند، خودش رنگ شان هم می زند. مجسمه سازی را خیلی دوست دارد، می گوید: وقتی یکی از آن ها می شکند ناراحت می شوم، خداوند را یاد می کنم و به این یقین می رسم که چه قدر بندگانش را که به آن ها جان داده و از روح خود در کالبدشان دمیده دوست دارد.
از نظر او همه آدم ها می توانند هنرمند باشند و همه هنرمندها در هرکاری می توانند سبک خودشان را داشته باشند. روشی که مخصوص خودشان است چون هنر زبان گویای آن وقایعی است که درون هنرمند رخ می دهد؛ حالات و احساسات درونی، تفکرات و باورهایی که شخصیت او را شکل داده است.
از میان آثارش با برخی بیشتر می توان ارتباط برقرار کرد، آن ها براستی از یک احساس یا حادثه درونی سخن می گویند. توضیح «بهزاد» مفهوم را کامل تر می رساند؛ «یکی از آثارم را خیلی دوست دارم، آن را در بدترین شرایط کاری و روحی ام ساختیم، با این که شکل وحشتناکی دارد، غم را نیز منتقل می کند، یکی از دوستانم وقتی آن را دید، بغض کرد، حس آن روز من کاملاً به او منتقل شده بود.
شاید این مجسمه تصویری از اتفاقی بود که برایم رخ داد، تجسمی از حالت درونی ام و در واقع واکنشی بود که به مشکل آن روز نشان می دادم».
هنر، مونس بی نظیر است. دست های نوازشگرش می تواند دریای متلاطم درونت را آرام سازد، با نقبی که از وجود هنرمند به دنیای بیرون می زند، غلیان ذهن او را در نمایش خارق العاده یک اثر هنری، نقش آرامش می بخشد و همین جادوی هنر است که به نظر بهزاد باعث می شود هنرمند بتواند خودش را با سخت ترین شرایط تطبیق دهد و راحت تر از مشکلات عبور کند.
او برای اینکه بگوید اولین مجسمه اش را کی ساخته ما را به سال ها قبل زمانی که دبستانی بود می برد «با میخ یک گچ را تراشیدم و از آن سر یک حیوان در آوردم، معلم آن لحظه از کلاس بیرونم کرد اما، مجسمه کوچک را به معلم هنر نشان داده بود، زنگ بعد هر دو تشویقم کردند و باعث شدند به سمت این کار جذب شوم. یادم می آید یک روز دانه های عناب را به هم دوختم و عروسکی معمولی درست کردم. آن روز هم پدر و مادرم خیلی تشویقم کردند. به نظرم همین رفتارها و توجه ها است که اگر در مسیر درست و به موقع انجام شود باعث شکوفایی یک استعداد می شود».
گفته بهزاد درست است، وقتی افراد تأثیر گذاری در مسیر زندگی بابت کاری تشویقت می کنند در همان مقطع زمانی، اثر شگرفی بر بالیدن استعدادی که جوانه زده است می شوند. مثل توجه به موقعی که استادش در دوره دانشگاه به یکی از آثار او نشان می دهد و همین باعث می شود کار جدی را از دوران دانشجویی آغاز کند.«بهزاد» می گوید: همسرش هم کمک موثری به او کرده است. روزی چند بسته گل برای او می خرد و این نقطه آغاز دیگری برای بیشتر ساختن می شود. روزی تعداد مجسمه ها آن قدر زیاد می شود که بهزاد تصمیم می گیرد آثارش را در نمایشگاهی به مردم نشان دهد. همین کار را می کند، خیلی ها خوششان می آید. از بازخوردی که بازدیدکنندگان به او می دهند استفاده می کند و به کارهایش شکل و شمایل قوی تری می دهد.
او مجسمه هایش را بدون ابزار و با کمک انگشتانش درست می کند. در مقطعی، این هنر را آموزش هم داده است. به علاوه کارهایش در جشنواره های استانی و منطقه ای مطرح شده و رتبه هم آورده است.
او می گوید: اساتیدی مثل محمود استانستی، مدرس دانشگاه هنر تهران و استاد ذبیح که داور جشنواره استانی و منطقه ای مجسمه های تالاب کجی نمکزار نهبندان بود هم مرا برای ادامه کار تشویق کرده اند و یادم می آید داور همین جشنواره گفت سعی کنم بکر بودن و شیوه کارم را حفظ کنم، من هم سعی کردم به این توصیه عمل کنم اما برای ساخت آثار بهتر همیشه باید تلاش کرد. در هر فصل از زندگی ، ایده های جدید تری به ذهن می آید و دریچه ای نو برای خلق آثاری متفاوت باز می شود. برای همین تا می توانم برای یادگرفتن، تلاش می کنم چون پایانی ندارد. او از وجود استعدادهای قابل توجهی در زمینه مجسمه سازی در استان خبر دارد، مثال می زند که در جشنواره مجسمه های نمکی تالاب کجی نمکزار نهبندان که سه سال به صورت استانی و منطقه ای برگزار شد آثار هنرمندان تحسین برانگیز بود و فضای خوبی برای رقابت و تبادل ایده فراهم شد. اما متأسفانه همیشه مشکلات مالی سد راه فعالیت های فرهنگی و هنری می شود این بستر خوب امسال برای هنرمندان با وجود تقاضای بسیار از استان های دیگر فراهم نشد و جشنواره سالانه در حد یک کارگاه برگزار شد.
بهزاد امیرآبادی زاده هم مانند بسیاری از هنرمندان بر این باور است که باید فضای لازم برای شکوفایی و تبلور استعدادهای هنری فراهم شود چون هنرمندان ما می توانند ستاره باشند اگر آسمان درخشیدن گشوده شود.