این روزها رسانه های غربی پر است مسائلی که مدام به اسلام و مسلمانان اهانت می کنند؛ در واقع غربی ها و در راس آنها آمریکایی ها آزادی بیان را در تنها در آنچه خود می پندارند معنا می کنند و اینچنین است که اهانت به اسلام را آزادی بیان و نقد هولوکاست را تجاوز به حقوق بشر عنوان می کنند.
نویسنده این گزارش برای بررسی و تحلیل بیشتر این موضوع به سراغ دوتن از کاشناسان به نام حوزه سیاست و حقوق بین الملل رفته است.
در بخش هایی از این گزارش می خوانیم:
«آزادی در غرب، مفهومی بریده از معنویت، خدا و به تعبیر خودشان آزادی «جدا از آسمان» و گاه در برابر معنویات و خدا و امثالهم مطرح می شود و در مقابل هر چه با خواسته ها و امیال انسان باشد، قرار می گیرد، همانطور که در انقلاب فرانسه شعارهای نه کلیسا، نه شاه و نه خدا مطرح می شد.»
« هر ملتی که در برابر تعاریف غربی ها از آزادی قد علم کند، به ویژه در خاورمیانه و به طور خاص ایران پس از انقلاب اسلامی، از آنجا که تعریف اسلام از آزادی نقطه مقابل تعریف آنان است و آزادی را در اتصال با خداوند، معنویات و فطرت الهی انسان می داند، محکوم به نابودی است.»
«همان کشورهایی که گلویشان را برای اعلام نگرانی بابت نقض این گونه موارد پاره می کنند، در مقام عمل وقتی این تسلیحات بر علیه کشوری که سیاستی همسو با آنان ندارد استفاده می شود، نه تنها در تریبون هایشان این اقدام را نفی نمی کنند و سیاستمدارانشان جلوی این اعمال ضدانسانی را نمی گیرند، بلکه در عمل در کنار جنایتکارانی مانند صدام می ایستند و نه تنها آثار جنایت های آنان را محکوم نمی کنند، بلکه از بایکوت خبری برای پوشاندن آن استفاده می کنند.»
پروین میزانی
موضوع: چرا توهین به اسلام در قالب آزادی بیان مطرح است ولی نقد هولوکاست و ../گزارش
نگاهی به دابل استانداردهای غرب در ارزش های جهانی/ آزادی در بند!
همه انسان ها دارای حقوقی هستند که برای همه از هر رنگ و نژاد و تیره و قبیله ای و با هر مذهب و مرام و مسلکی محفوظ است و همگان باید به آن احترام بگذارند.
حقوق مسلم افراد در بازی های دولتمردان و به ویژه دول زورگویی که به کمتر از همه چیز قانع نیستند، تضییع و نادیده گرفته می شود و در مسابقه برای تحکّم و زور و استعمارگری فرا نو، همین نوع بشر و زن و کودک بی گناه است که تاوان کبر و مستی قلدران را می پردازد.
از دیگر سو، اعلامیه جهانی حقوق بشر دارای نکات خوب و ارزنده ای برای بشریت است، اما این بدان معنا نیست که همه محتویات آن مورد تأیید باشد. مهم تر از همه اینکه در عصر حاضر، حقوق بشر به بهانه ای در دست مستکبران برای تعقیب منافع به ناحق خویش تبدیل شده و شاید مهم ترین نکته ای که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نادیده گرفته شده است، احترام به ادیان و فرهنگ های به حق و معتبر موجود در عرصه جهانی است.
همین خلاء ها باعث شده تا نفرت پراکنی مذهبی در غرب تبدیل به امری عادی شده و توهین به اسلام با عنوان «آزادی بیان» بلامانع باشد، اما نقد هولوکاست و صهیونیزم از سوی مردم و رسانه ها با مشت آهنین روبرو شود، مانند آنچه در سال های گذشته در رابطه با «روژه گارودی» و اکنون با باطل کردن گرین کارت «علی نصیریان» و محروم شدن از دیدار فرزندش به دلیل بازی در فیلم «شکارچی شنبه» رخ داده است.
هر آنچه در تعارض با منافع غرب باشد محکوم به فناست
«دکتر محمدحسین جمشیدی»، مدرس علوم سیاسی دانشگاه تربیت معلم تهران در این خصوص معتقد است: در اینجا دو مساله مطرح است؛ باید ببینیم که آنچه غرب به عنوان بنیان ها و مبانی اولیه آزادی مطرح می کند، واقعی است یا نه؟ دوم اینکه کاربرد این ها برای دیگر ملت ها چگونه و تا چه حد و حدودی عملی است؟
وی اظهار می کند: غربی ها در ۵۰۰ ساله اخیر و با طرح دیدگاه هایی مانند اومانیسم، رنسانس، اصلاح دین و مدرنیته، سعی کردند نسبت به فشارهایی که از ناحیه کلیساها، پاپ ها و حکومت های استبدادی و مطلقه خود داشتند، رهایی یابند و در تلاش آنان برای آزادی خودشان هیچ تردیدی نیست.
این دکترای علوم سیاسی با تاکید بر این نکته که تعریف آزادی و حد و حدودی که برای آن ترسیم می شود، صرفا در چهارچوب مادیات و نفسانیات است، می افزاید: یعنی آزادی در غرب، مفهومی بریده از معنویت، خدا و به تعبیر خودشان آزادی «جدا از آسمان» و گاه در برابر معنویات و خدا و امثالهم مطرح می شود و در مقابل هر چه با خواسته ها و امیال انسان باشد، قرار می گیرد، همانطور که در انقلاب فرانسه شعارهای نه کلیسا، نه شاه و نه خدا مطرح می شد.
عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت معلم تهران با بیان اینکه نگاهی که غرب به انسان و رابطه اش با آزادی می کنند، منحصر به انسان اروپایی است، تصریح می کند: براساس آنچه که در اومانیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم آمده است، آزادی باید خواست ها و منافع انسان اروپایی را تامین کند و اگر جوامع و انسان های دیگر در مقابل منافع و خواست های ما قرار بگیرند، این تعریف آزادی برای آنان صدق نمی کند، مقابل حقوق بشر قرار می گیرد و باید با آن مقابله کرد و در چنین شرایطی با «انقلاب اسلامی ایران» مواجه می شوند.
وی ادامه می دهد: در اسلامی که از سوی امام خمینی(ره) مطرح شد، کشورهای جهان سوم باید روی پای خود بایستند و خود از منابع و دستاوردهایشان بهره برداری کنند. به این معنا که دلیلی ندارد آمریکایی ها و اروپایی ها از آن سوی دنیا به کشورهایی مانند افغانستان و عراق و … بیایند، زیرا در این کشورها منافع دارند که این همان روحیه استعماری است که اسلام با آن مقابله می کند.
دکتر جمشیدی می گوید: در این جا غرب به مقابله با آزادی در کشورهای جهان سوم می پردازند و تلاش می کنند آن را محدود و یا کلا محو کنند.
وی می افزاید: هر ملتی که در برابر تعاریف غربی ها از آزادی قد علم کند، به ویژه در خاورمیانه و به طور خاص ایران پس از انقلاب اسلامی، از آنجا که تعریف اسلام از آزادی نقطه مقابل تعریف آنان است و آزادی را در اتصال با خداوند، معنویات و فطرت الهی انسان می داند، محکوم به نابودی است.
مدرس علوم سیاسی دانشگاه تربیت معلم تهران تاکید می کند: آنان از دیگر سو در برابر نگاه ما به آزادی، «هولوکاست» یا وقایع مشابه و مهم دیگری که عامل آن بوده اند و البته مغایر تعریف آنان از آزادی است را به گونه ای توجیه می کنند.
جوامع غربی حتی ارزش مدار مطلق هم نیستند
به اعتقاد دکتر «عیسی احمدآبادی کوهستانی»، مدرس حقوق بین الملل هم این مساله علل زیادی دارد، اما مهمترین علت آن این است که ما یکسری ارزش هایی را در جامعه بشری می بینیم که از سوی تمدن غربی معرفی شده و قطعا سیاست های کلانی هم پشت معرفی این به اصطلاح «ارزش های جهانی» مانند حقوق بشر است.
وی در گفتگو با ما به معرفی ارزش های جهانی پرداخته و می گوید: ارزش هایی مانند آزادی بیان (freedom of expression) یا آزادی عقیده (freedom of opinion) و … همه تحت عنوان ارزش های جهانی بشری از سوی آن ها معرفی شده، اما در سوی دیگر در مورد هولوکاست و موارد مشابه نقض حقوق بشر به عنوان مثال در افغانستان که از سوی همین نظامیان آمریکایی صورت می گیرد، هیچکس حق اطلاع رسانی در این باره را ندارد.
این استاد دانشگاه ابراز می کند: وقتی مردم در عراق و افغانستان کشته می شوند نباید چیزی گفته شود، اما در دیگر نقاط به ویژه در اروپا شرایط تغییر می کند و این اتفاقات نیازمند ساعت ها تحلیل و برنامه سازی است.
دکتر کوهستانی با اشاره به وجود دابل استانداردهایی در سطح بین المللی که ارزش های جهانی یا به اصطلاح خودشان «universal values» را تحت تاثیر قرار داده، عنوان می کند: این استانداردهای دو گانه در معیارهای خودشان می تواند به این علت باشد که به عنوان مثال در کشور ما که بهایی ها و یا افرادی که همگام که با سیاست های صیهونیزم جهانی هستند، باید بتوانند هر حرفی دلشان خواست بگویند و اگر با آنها طبق قوانین کشور برخورد شود، می گویند این کار ضد آزادی بیان و عقیده است.
در سوی دیگر اگر شخصی در کشورهای خودشان بر خلاف مثلا هولوکاست سخنی بگوید که نه حتی نقد، بلکه بررسی عالمانه این رخداد است، سریعا او را براساس قوانین خود مجازات می کنند.
استانداردهای دوگانه غیرمنصفانه در مباحث حقوق بشر و تروریسم
این کارشناس مسایل سیاسی این مسئله را نشان دهنده وجود استانداردهای دوگانه غیرمنصفانه ای در مباحثی مانند حقوق بشر و تروریسم می داند و می افزاید: همان طور که هم اکنون در عمل می بینیم این مساله منجر به تضییع حقوق مردم در قسمت های مختلف دنیا شده است.
این مدرس حقوق بین الملل تصریح می کند: در اینجا این سوال را طرح می کنم که آیا جامعه غربی یک جامعه ارزش مدار است؟ از دیدگاه من نیست، زیرا جامعه غربی گرچه یک سری ارزش ها را معرفی کرده، اما در عمل خودش پایبندی به این ارزش ها ندارد.
کوهستانی ادامه می دهد: در مثال دیگری وقتی سخن از بمباران شیمیایی در ایران می شود، نه تنها استفاده از بمب هایی که در سال ۱۹۲۵ میلادی براساس قوانین بین المللی ممنوع شده، مانعی ندارد، بلکه به تسهیل این جریان نیز کمک می شود.
همان کشورهایی که گلویشان را برای اعلام نگرانی بابت نقض این گونه موارد پاره می کنند، در مقام عمل وقتی این تسلیحات بر علیه کشوری که سیاستی همسو با آنان ندارد استفاده می شود، نه تنها در تریبون هایشان این اقدام را نفی نمی کنند و سیاستمدارانشان جلوی این اعمال ضدانسانی را نمی گیرند، بلکه در عمل در کنار جنایتکارانی مانند صدام می ایستند و نه تنها آثار جنایت های آنان را محکوم نمی کنند، بلکه از بایکوت خبری برای پوشاندن آن استفاده می کنند.
جامعه غربی در واقعیت آزاد نیست
دکتر کوهستانی می گوید: جامعه غربی در واقعیت به هیچ وجه جامعه باز و آزادی نیست. به مثابه ضرب المثلی که می گوید دروغ را آنچنان بزرگ بگو که خودت هم باورت شود، خودشان یکسری سخن ها را در باره آزادی بیان گفته اند و خودشان هم باورشان شده که جامعه ارزش مداری هستند.
وی اضافه می کند: در جوامع غربی حتی متولیان اصلی همین امام زاده هایی که خود درست کرده اند هم از این قاعده مستثنی نیستند. به عنوان مثال سازمان ملل متحد براساس تعریف های خودشان باید به نفع مظلومان و محرومان و در برابر ظلم ظالمان فعالیت کند، اما چندی پیش «بان کی مون» به صراحت می گوید که به دلیل دریافت کمک های مالی دولت عربستان از سوی سازمان ملل متحد و جلوگیری از حذف این کمک ها، اسم آن ها را از لیست کشورهای حامی تروریسم حذف می کنیم.
کوهستانی خاطرنشان می کند: در چنین شرایطی که مقامات عالی حفظ ارزش های جهانی، این گونه اظهارنظر می کنند، آیا یک انسان آزاد اندیش در کشورهای غربی می تواند سخنی بگوید و یا اصلا تریبونی در اختیار او قرار می گیرد؟ در مقابل آنها در تریبون های امپراطوری رسانهایشان این ارزش های تعریف نشده غیرثابتی که در راستای منافع هر روز در حال تغییرشان است را تبلیغ می کنند.
وی ادامه می دهد: جوامع غربی حتی ارزش مدار مطلق هم نیستند، زیرا جامعه ارزش مدار حتی اگر آن ارزش ها بر علیه آن جامعه استفاده و به ضررش تمام شود، هم پایبند آن است، اما در جوامع غربی این ارزش ها تا زمانی ارزشمندند که در راستای منافعشان قرار گیرد و بتوانند از آن استفاده کنند و کافی است همین ارزش ها در جایی به ضررشان باشد تا بلافاصله شکل و شاکله آن را تغییر دهند و همه چیز را به هم بریزند، چون این بازی دیگر به نفعشان نیست.