در این مصاحبه به سراغ سعیده صفار هرندی معلم و مشاور مدرسه و کارشناس مذهبی صداوسیما رفته ایم و با وی در خصوص انتقادات وارده به نظام آموزشی و تربیت و پرورش دانش آموزانبه گفت و گو نشسته ایم. در بخش هایی از این مطلب می خوانیم:
«بزرگترین مشکل آموزش و پرورش ما نداشتن ثبات در نظام آموزشی است، لذا نیروهای فکری زیادی همواره تلاش برای بهبود نظام آموزشی میکنند اما چون زیر بنای این مساله صحیح شکل نگرفته به موفقیت چندانی دست پیدا نمی کنیم. دانش آموزان کنکور زده میشوند یعنی با اتمام دوره متوسطه و قبولی در دانشگاه، شیوههای درس خواندن و علم آموزی کم شده و در واقع زحمات سالهای زیاد مدرسه به نوعی هدر میشود، مگر تعداد اندک و محدودی که درس را خیلی دوست دارند و باید گفت ما دچار مدرک گرایی شدهایم نه علم اندوزی. »
«خوشبختانه کتابهای درسی با توجه به متون جدید که مطابق با سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است، اصلاح شده و دانش آموز را تا حدودی جذب می کند. مخصوصاً عنوان دروسی از جمله تفکر – کار و فن آوری – سواد رسانه که امسال در پایه دهم تدریس میشود. به عنوان مثال بنده در مدرسهای که فعالیت دارم امسال تابستان شاگردانمان بازارچهای از کارهای خود که در کلاسهای کار و فن آوری آموخته بودند دایر کرده و محصولات را به فروش رساندند و سود کافی را بردند و این یعنی یک نوآوری خوب در کتب و جهت دهی به آنها.»
مونا اسلامی
سعیده صفارهرندی، مشاور مدرسه و کارشناس مذهبی صدا و سیما:
دچار مدرک گرایی شدهایم نه علم اندوزی
سعیده صفارهرندی از جمله دبیرانی است که کارشناسی ارشد فلسفه اخلاق دارد و در سمت مشاور مدرسه و کارشناس مذهبی صدا و سیما فعالیت کرده است. او با ۲۳ سال سابقه کاری در ۴۱ سالگی به عنوان یکی از دبیران ماهر در مدارس شناخته میشود و تدریس دین و زندگی و جامعه شناسی و مطالعات اجتماعی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم را بر عهده دارد.
صفار معتقد است موفقیت به معنای خدمت به خلق است و اگر بتوانی کاری را برای رضایت خدا و به خاطر گره گشایی از امور دیگران انجام دهی، تو موفق هستی و در غیر این صورت داشتن چند مدرک و عنوان دلیل بر موفقیت نیست.
با این دبیر در خصوص شیوههای پرورش در مدارس ایران و اینکه چگونه میتوان سیستم آموزشی درستی داشته باشیم گفت و گویی داشتهایم که در ادامه میآید.
عمده مشکلاتی که در آموزش و پرورش ما وجود دارد چیست؟
بزرگترین مشکل آموزش و پرورش ما نداشتن ثبات در نظام آموزشی است، لذا نیروهای فکری زیادی همواره تلاش برای بهبود نظام آموزشی میکنند اما چون زیر بنای این مساله صحیح شکل نگرفته به موفقیت چندانی دست پیدا نمی کنیم.
دانش آموزان کنکور زده میشوند یعنی با اتمام دوره متوسطه و قبولی در دانشگاه، شیوههای درس خواندن و علم آموزی کم شده و در واقع زحمات سالهای زیاد مدرسه به نوعی هدر میشود، مگر تعداد اندک و محدودی که درس را خیلی دوست دارند و باید گفت ما دچار مدرک گرایی شدهایم نه علم اندوزی.
توزیع غیر عادلانهی آموزش در شهر و روستا و مدارس دولتی و غیر انتفاعی نیز موضوع دیگری است که باید آن را آفت بزرگی برای یک جامعه اسلامی دانست.
برای ایجاد آمادگی واقعی و اصولی در دانش آموزان چه باید کرد؟
به نظرم بهترین و موثرترین آمادگی ایجاد انگیزهی صحیح و واقع نگری در دانش آموز است. دانش آموز باید نسبت به خودش آگاهی کامل پیدا کند تا بتواند احساس نیاز به تحصیل یا عدم نیاز را بفهمد. لزوماً مدرسه فقط جای تعلیم نیست چه بسا در این دوران تربیت ضروریتر به نظر میرسد. ما تحصیل کردهی مذهب کم، اما تحصیل کرده دانشگاهی بسیار زیاد داریم و باید زمینهی تهذیب را با توکل بر خدا و استعانت از امام عصر(عج) در فرزندان ایران ایجاد کنیم.
اصل اول این است که دانش آموز به این باور برسد که منحصر به فرد است و این منحصر به فرد بودن باعث رشد اوست.
ساختار کلی کتابها را چطور ارزیابی میکنید؟
خوشبختانه کتابهای درسی با توجه به متون جدید که مطابق با سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است، اصلاح شده و دانش آموز را تا حدودی جذب می کند. مخصوصاً عنوان دروسی از جمله تفکر – کار و فن آوری – سواد رسانه که امسال در پایه دهم تدریس میشود.
به عنوان مثال بنده در مدرسهای که فعالیت دارم امسال تابستان شاگردانمان بازارچهای از کارهای خود که در کلاسهای کار و فن آوری آموخته بودند دایر کرده و محصولات را به فروش رساندند و سود کافی را بردند و این یعنی یک نوآوری خوب در کتب و جهت دهی به آنها.
طی سالهایی که تدریس داشتید بهترین شیوههای آموزشی را چه می دانید؟
بهترین شیوهی آموزش، پژوهش محوری ست که در آن معلم و دانش آموز در کنار هم فعالیت میکنند و یکی متکلم وحده نیست. در این روش دانش آموز با سؤال و جوابها پا به پای معلم فرامیگیرد و درس در وجودش نهادینه میشود.
تربیت در کنار آموزش معنا مییابد. چرا در مدارس ما کمتر به آن توجه میشود؟
بی انصافی ست که بگوییم در مدارس به تربیت پرداخته نمیشود. بخش عمدهای از این فرآیند توسط خانواده شکل میگیرد، آنهم در هفت سال اول کودگ. در این میان مدرسه فقط ۳۰ تا ۴۰ در صد سهم دارد که این کار را تکمیل کند و چون در اکثر موارد هماهنگی میان خانواده و مدرسه وجود ندارد، آسیبهای زیادی را شاهد هستیم و انگشتهای اشاره به سمت مدارس است، حال آنکه مدرسه نقش تکمیلی دارد نه اصلی؛ ولی با تمام این موارد هدف اصلی قطعاً تربیت است و اگر تربیت درست باشد تعلیم خواه ناخواه شکل میگیرد.
باز هم اضافه میکنم دانش آموز باید به منحصر به فرد بودن و خلیفه الهی بودن خود ایمان داشته باشد و گرنه مدرسه فقط وسیلهای برای رشد این باور است نه خود این باور، که قطعاً این باور توسط خانواده باید به فرزند داده شود.
معلمها تا چه حد میتوانند تفاوتهای رفتاری دانش آموزان را کنترل کرده و به تربیت اصولی آنها اقدام ورزند؟
البته این بیشتر کار مشاور مدرسه است، هر چند در مدارس ابتدایی این امر به عهدهی خود معلم گذاشته شده. معلمی که مبنای کارش الهی باشد باید بر دلها حکم کند و بتواند مشکلات دانشآموزان را شناسایی و برایش راه حل بیابد، نه اینکه از ابزار تحقیر و توبیخ استفاده کند، چون این ابزار امروزه مثل استفاده از درشکه در حمل و نقل است و جواب نمیدهد.
وقتی معلم هنوز به این مهم نرسیده که انسانها با هم فرق دارند این شغل را اشتباه انتخاب کرده و لازمهی این شغل عشق است و فداکاری و لا غیر.
بهعنوان مثال دانش آموزی داشتم که مادر و پدر نداشت و این بچه تحت تربیت افراد متفاوت بود و ناهنجاریهای بسیاری داشت و همهی معلمها را عاصی کرده بود ولی همین دانش آموز وقتی چند نکتهی خوب از اخلاقیات و وجودش به او یادآوری شد تا حدودی به خود آگاهی رسید و هفتاد درصد مشکلاتش حل و فصل شد.
رفتار شما نسبت به دانش آموزان و نحوه برقراری ارتباط با آنها چگونه است؟
من عاشق دانش آموزانم هستم و خیلی ارتباط صمیمانهای با هم داریم به گونهای که بهترین دوستان من دانش آموزان سابق و حال حاضر من هستند. به عشق آنها به مدرسه میروم و یکی از دغدغههای بزرگ زندگیام هستند با مشکلشان غمگین میشوم و به دنبال راه حل هستم و با شاد شدنشان واقعاً خوشحال میشوم. دانش آموزان امانتی در دستان ما هستند و باید امانتداران خوبی باشیم.
شما در تدریس خود از چه روشها و شیوههایی استفاده میکنید که تفاوت ایجاد میکند؟
من در تدریس از فیلم، عکس، کلیپ، زبان بدن و گاهی اردو استفاده میکنم. مثلاً برای بحث اقتصاد در کتاب اجتماعی، آنها را به بورس و بازار میبرم و تحقیق میدانی انجام میدهیم و یا در بحث خانواده به همراه هم به خانهی سالمندان رفته و یک نیم روزمان را با آنها هستیم که هم اثر تربیتی داشته و هم درس را یاد میگیریم. شیوهی نمایش و تئاتر را نیز در درسهایم استفاده کردهام.
نحوه ایجاد تعادل با دانش آموزان با سطح هوشی متفاوت را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه در کتابها به این نکته اصلاً نگاه نشده و دانش آموزان با هوشهای متفاوت در کنار هم هستند که این خود آفت بزرگی در سیستم آموزشی ما محسوب میشود.
نقش مشارکت والدین را در امر تدریس چگونه ارزیابی میکنید؟
همواره والدینی که بیشتر با مدرسه در تعامل هستند فرزندان موفقتری دارند البته اگر منطقی و همراه باشند.
در خصوص تنبیه یا تشویق بفرمایید، اینکه چه روشی در این موضوع باید به کار گرفته شود؟
پاسخ به این سؤال کمی سخت است. به نظرم اگر قرار به تشویق است باید کل دانش آموزان یک کلاس تشویق شوند تا دانش آموزان موفق به دوستانی که ضعیفتر هستند کمک نمایند و آنها نیز به خاطر در خطر بودن حیثیت کلاس تلاش بیشتری نمایند.
تشویق با هدیه و امثالهم را نمیپسندم چون وظیفه دانش آموز درس خواندن است. تنبیه در حد تذکر در خفا گاهی لازم است اما مباد که این تنبیه تبدیل به تحقیر شود که آن وقت خلیفه الهی بودن یک بنده را زیر سؤال بردهایم.
معلمان با چه مشکلات آموزشیای معمولاً مواجه میشوند؟
تغییر هر سالهی کتب درسی که باعث میشود برخی همکاران با مشکل مواجه شوند که البته معلم خوب آن است که دچار روزمرگی نشده و همیشه با متد روز پیش رود.
سوال پایانی ام مربوط به خود شماست، نقاط قوت و ضعفی که بیش از هر موردی درخود میبینید چیست؟
ارتباط خوب و مؤثر با دانش آموزان و نیز قدرت بیان و خستگی ناپذیری که به لطف خداوند دارم، نقطهی قوت من است و مهربانی بیش از حدم نیز نقطه ضعفم طی این سالها بوده است.