ا چندی پیش شرق دور از امنترین و آرامترین مناطق جهان به شمار میرفت. اما در سالهای اخیر موضوع مناقشات دریایی در دریای چین جنوبی و سهم خواهی ارضی بین کشورهای مدعی، این منطقه را به یکی از کانونهای بالقوه بحران در جهان مبدل کرده است.
تا چندی پیش شرق دور از امنترین و آرامترین مناطق جهان به شمار میرفت. اما در سالهای اخیر موضوع مناقشات دریایی در دریای چین جنوبی و سهم خواهی ارضی بین کشورهای مدعی، این منطقه را به یکی از کانونهای بالقوه بحران در جهان مبدل کرده است. در ادامه این تنشها نیروی دریای چین اعلام کرده است، رزمایش نظامی هشت روزه این کشور با روسیه در این دریا در حال برگزاری است. این موضوع از آن نظر بیشتر مورد توجه است که در ماه ژوئیه، دیوان داوری بینالمللی علاوه بر انتقاد از تخریب محیط زیست این منطقه توسط چین، هیچ حق تاریخی برای این کشور در این دریا قائل نشد.
گفتنی است دریای چین جنوبی به عنوان بخشی از اقیانوس آرام، با وسعتی حدود ۴۰۰ هزار مایل مربع، بعد از اقیانوسها، بزرگترین منطقه دریایی جهان است که با دارا بودن صدها جزایر کوچک (مجمع الجزایر اسپراتلی) در محدوده سواحل کشورهای چین، ویتنام، فیلیپین، مالزی، برونئی و تایوان قرار گرفته است. با این وجود با اینکه ویتنام، تایوان، فیلیپین، بروندی و مالزی هر کدام مدعی مالکیت بر بخشهایی از این دریا هستند، چین به تنهایی ادعای مالکیت بر حدود ۹۰ درصد از این دریا و جزایر واقع در آن را دارد. موضوعی که علاوه بر ناخرسندی کشورهای ساحلی، زمینه ساز نفوذ و دخالت قدرتهای فرامنطقهایی شده است. تجارت سالانهی بیش از ۵ تریلیون دلار، گذرگاه حدود نیمی از محمولههای تجاری جهان و برخورداری از منابع نفت و گاز در بستر این دریای عظیم، از فاکتورهایی است که دخالت قدرتهای جهانی را در اختلافات منطقهایی موجه تر جلوه میدهد.
در این چارچوب گفته میشود آمریکا تلاش دارد تا با افزایش حضور نظامی در منطقه، ابزار نفوذ ژئوپلتیکی(سیطره بر این دریا و منابع آن) را از چین گرفته و قدرت رو به رشد این کشور را مهار نماید. آمریکاییها معتقدند سیاست توسعه ارضی چین و احداث جزایر مصنوعی در این دریا منجر خواهد شد که چین دست بالا را در منطقه داشته، و نهایتأ هژمونی ایالات متحده را به چالش بکشد. بیم مقامات آمریکایی از درگیری شدن چین در بازی قدرت برای دستیابی به این آبراه بینالمللی است. به عبارتی آمریکا خواهان وضعیت موجود و چین طرفدار برهم زدن این ساختار است. چرا که چینیها خود را در حال جلو افتادن از اقتصاد آمریکا دیده، لذا تسلط بر این دریا را لازمه ممانعت از ناامنی در اطراف خود و نیز تامین منابع حیاتی برای اقتصاد رو به رشد خود میدانند (تحلیل گران رقابت جهانی را در آینده بین چین و آمریکا دانسته و معتقدند دو قدرت از هر ابزاری برای به چالش کشیدن رقیب استفاده خواهند کرد).
کشمکشی که اگر به سیطره چین در منطقه بیانجامد، مضاف بر اینکه مهر پایانی بر یکی از ارزشهای جهانی ایالات متحده (آزادی کشتیرانی در آبهای بینالمللی) خواهد زد، بلکه بلوکی ژئواستراتژیک در شرق آسیا شکل خواهد داد که شرق، جنوب شرق و استرالیا، پیرامون و چین هسته آن خواهد بود. قدرتی بری- بحری که لااقل دیگر آمریکا را به عنوان هژمون جهانی نشناخته و ساختار قدرت جهانی را به سوی چند قطبی سوق خواهد داد.