خراسان جنوبی، استان آرامی است با مردمانی نجیب. زنان و مردانی صبور و سخت کوش و مهربان. اما در میان همین مهربان مردم گاهی ماجرا، سخت می شود و بسان لکه ای سیاه بر دامنی سفید می نشیند و ماجرا می آفریند و حوادث رقم می زند. در بررسی این موضوع می توان گفت، تنها زمانی که«زبان» از گفتمان منطقی«باز» میماند، «مشتها» گره میشود. هنگامی که مشتها خسته میشود و از نفس میافتد، دستها وارد جیب میشود و بیرون میآید با یک چاقو که همان اول از ضامن خارج میشود- بیهیچ تضمین اخلاقی و ضمانت عقلانی- و… خون… مرگ… دستبند… زندان…محاکمه…اعدام…. و باز هم مرگ،
نگویید مگر میشود به همین راحتی. بله تجربه تلخ جامعه نشان میدهد، به همین راحتی که ما واژهها را کنار هم میگذاریم گاه یک حادثه تلخ شکل میگیرد و حوادث تلخ تر هم پیامد دارد. تلخ مثل ناامید شدن پدر و مادر و یک فامیل، تلخ مثل به درماندن نگاه کودکان یتیم، تلخ مثل تنها ماندن یک زن، تلخ مثل عوارض گوناگون دیگر. حال آنکه اگر اندک دقتی در کار باشد، چنین نمیشود. اگر خانوادهها و نهادهای تربیتی و آموزشی، جوانان خود را کنترل کنند و ابزار شیطان را از دست آنها بدر آورند، اگر به آنها رفتار و کردار منطقی توأم با گذشت و بزرگواری را بیاموزند و تعلیمکنند، گاه شجاعت گذشت، شجاعت عفو، شجاعت ندیدن وگذشتن خیلی بزرگتر از شجاعت دیدن و زدن است و…
از سوی دیگر آشنا کردن مردم با پیامدهای منفی بدست گرفتن چاقو و عوارض مترتب قانونی آن و همچنین هشدار دادن و هوشیار باش خواندن وظیفه رسانههاست که اگر در همراهی با اهل فن و عالمان علم اجتماع و تولیدگران و نگهبانان امنیت شکل گیرد، بازتاب خوبی در جامعه خواهد داشت و قبل از آنکه دست افراد به سمت چاقو برود فکرشان به بعد از چاقو خواهد رفت و هیچ چاقویی از ضامن خارج نخواهد شد. چه خارج شدن آن از ضامن، خروج از دایره ضمانت اخلاقی و انسانی و قانونی خواهد بود و متقابلا برخورد سخت قانون را هم در پی خواهد داشت تا جایی که می توان گفت هر چاقویی که از ضامن خارج می شود و مرگ می آفریند نه یک قربانی که دو قربانی می گیرد و قربانی اول هم صاحب همان دستی است که به چاقو رفته است. او از قضا دوبار می میرد، یک بار با کشتن انسانیت خویش که دست به آدم کشی زده و بار دوم به حکم قانون بر بالای دار! پس باید چراغ آگاهی و هشدار را روشن کرد چه به گفته کارشناسان جامعه در برابر روشن کردن چراغ آگاهی خیلی زودتر واکنش مثبت نشان میدهد و پای به راه تعامل میگذارد تا اینکه صرفا امر و نهی قانون بخواهد، کارساز باشد. حقیقت هم همین است. دایره قانون هر چند گسترده شود، هرگز به گستردگی عرصه اخلاق و اثرگذاری آن نمیرسد. مأمور قانون همیشه با افراد نیست اما مأمور اخلاق که وجدان باشد همواره با افراد است. رسانهها هم افسران جبهه اخلاق هستند و آحاد جامعه را به سمت بهزیستن و به اندیشیدن هدایت میکنند. از یاد نبریم رسانهها در کنار کارکرد رسانهای و اطلاعرسانی خود رسالت اخلاقی کردن جامعه، ساخت سلیقههای اخلاقی و بهسازی ذائقهها را هم بر عهده دارند و باید در این ساحت تلاش کنند و با همراهی نخبگان، ساخت تازهای از یک جامعه، سامانمند، قانونی و هدفمند بدست دهند.