آن تی یم در آن جزیرهٔ دورافتاده برای خود یک جان پناه ساخت و با مشقت بسیار، چاهی حفر کرد و با صید ماهی و حیوانات به زندگی خود ادامه داد تا اینکه روزی به یک میوهٔ عجیب برخورد. این میوه به اندازه یک توپ بزرگ و سبز بود. او میوه را به دو نیم تقسیم کرد و درون آن را قرمز یافت؛ اما او جرأت خوردن آن میوه عجیب را نداشت. روزها پشت سر هم گذشت و گرمای هوا از راه رسید.
هیچ چیز نمیتوانست تشنگی آن تی یم را از بین ببرد. از این روی، او بزرگترین تصمیم زندگیاش را گرفت و از آن میوه عجیب را که به شدت پر آب به نظر میرسید، خورد. میوه بسیار شیرین و خوشمزه بود. از این روی، آن تی یم به کشت آن میوه پرداخت و در مدت زمان اندکی، جزیره پر از میوهای شده بود که آن تی یم به آن dua haz میگفت.
آن تی یم که از زندگی در آن جزیره خسته شده بود، به دنبال راه نجاتی میگشت. او نام خود و نقشه جزیره را روی هندوانهها حکاکی کرد و آنها را به دریا انداخت. این میوههای عجیب بر امواج خروشان دریا سرگردان بودند تا اینکه دریانوردان و بازرگانان یک کشتی تجاری که از آن مناطق عبور میکردند، به هندوانهها دست یافتند. آوازه میوه تازه کشف شده در سراسر ویتنام پیچید و نام آن تی یم را بر سر زبانها انداخت و آن جزیره خالی و بدون سکنه را به یک مرکز تجاری بزرگ تبدیل کرد.
هونگ ونگ هم سرانجام پسرش را بخشید و او را میراث تاج وتخت خود کرد. هندوانه در ویتنام نماد خوشبختی و بخت و اقبال است و مردم ویتنام در اعیاد و جشنهای خود به دوستان و نزدیکان خود هندوانه هدیه میدهند.