رضا زنگوئی
برای رسیدن به زندگی خوب و خانواده خوب و جامعه خوب، باید چشم ها را باز کرد. باید دید و تحلیل کرد . باید فراز و فرودها را شناخت و راه را حتی ازمیان بیراهه ها باز شناخت و همراهان را نیز از ناهمراهان مدعی دوستی تمیز داد چه اکثریت قریب به اتفاق آنانی که به چاله و چاهی افتادهاند تا در برابر اولین پرسش قرار میگیرند که «چرا؟» بلافاصله دستی بر زانو و پیشانی میزنند و مینالند: «امان از رفیق بد» و آنگاه سفره دلشان را میگشایند که چه بودیم وچه آرزوهایی داشتیم اما یک دفعه خوردیم به تور رفیق ناباب و از اوج به حضیض افتادیم و شدیم اینکه میبینی، اسیر، گرفتار و… تا حدودی هم راست میگویند، شخصیت این افراد به گونهای است که اگر یک انسان صالح سرراهشان قرار میگرفت روزگارشان این نبود اما… اینها شخصیتهای شکلیافته و منسجمی ندارند و این درست گرانیگاه شخصیتی آنهاست که به سمت حضیض کشیده میشوند.
آنها شخصیتی شکلپذیر دارند، حالا بستگی به این دارد که خوب شکل بگیرند یا بد، یعنی یک نفر بیاید و آنها را زیبا سازد یا زشت.این وضعیت را هم نخست عنوان اهل مرام و رفیقباز و… تعریف میکنند، پس از آنکه این ویژگیها را به صورت مثبت به ذهن سپردهاند، بازخوانی پروندههای جنایی نقش این باور را برای ما برجسته میکند کم نیستند آنانی که به اسم مرام و رفاقت در طرفدار از دوستشان بیآنکه طرف دیگر را بشناسند، تیغ جانبداری از رفیق را در قلب او فرو کردهاند. کم نیستند افرادی که با دست و پای در زنجیر، عمر در راه دادگستری و پاسگاه و زندان میگذارند.
سری به این اماکن بزنید بیشتر متوجه خواهید شد. اینها هم در پاسخ به چرایی ماجرا، از مرام و رفاقت و مردانگی و رفیق بد سخن به میان میآورند» امان از رفیق بد، اما وقتی به مطالعه شخصیت این افراد میپردازیم میبینیم علاوه بر عدم شکل گیری شخصیت این افراد، آنها از مهارت زندگی هم بیبهرهاند، نه اعتقاد شکلیافتهای دارند ونه توان ابراز آنچه بدان باور دارند. آنها حتی از بازگو کردن امیال و آرزوها و خواستههاشان هم عاجزند. حتی نمیتوانند احساسات مثبت و یا منفی خود را به شکل منطقی بروز دهند.
وضعیتی اینگونه زمینه را برای شکار شدن آنها به دست شیادانی که به نام رفاقت دام میگسترند فراهم میکند تا آنها را مثل مهره در بازیهای کثیف خود به کار گیرند. جان کلام اینکه، اینان توان«نه»گفتن ندارند و نمیتوانند در برابر خواستهای نامعقول دیگران، قاطعانه بایستند و با صدای بلند و بدون لرزش و کلامی بدون لکنت بگویند «نه»وقتی این توان در افراد نیست، به راحتی آلت دست قرار میگیرند و به روزگاری میافتند که باز دست بر زانو و سپس پیشانی بکوبند و بگویند امان از رفیق بد، حال آنکه باید آنان اول از انفعال وبیعملی خود شکوه کنند و از اینکه چون موم در دستان افراد شکل میگیرند. در حالیکه اگر توان «نه »گفتن داشتند با یک نه، خود را از دام وا میرهاندند. به یاد داشته باشیم، همیشه پاسخ مثبت دادن و به همهکس «بله»گفتن، هرگز نه «منطقی» است، «نه عاقلانه»و «نه مومنانه». اصولا ما در مکتب تربیتی اسلام با «نه»شروع میکنیم تا به «بله »برسیم، «لاا…»را به عنوان نماد «نه » گفتن به همه باطل ملکه جان و ایمانمان می کنیم تا سپس الاا… توحید را در انفعال و کردار و گفتارمان جریان دهد راز فلاحت و رستگاری نیز همین «لا»است. در ساحت زندگی و ساخت شخصیتی هم آنانی که درکنار گفتن منطقی «بله»توان گفتن صریح و قاطعانه «نه »را دارند، موفق میشوند یک زندگی بهداشتی داشته باشند والا اگر آدم به همه آلودگیها و پلشتیها، بله بگوید، زندگی فیزیکی او هم مختل میشود و به نکبت آلوده میگردد. به هرحال اول خودمان توان «نه » گفتن را تمرین کنیم سپس به جوانان تعلیم دهیم و آنگاه این قدرت را به فرزندانمان بدهیم که از کوچکی در برابر خواستهای ناپالوده و تقاضاهای ناصواب، قاطعانه «نه » بگویند. نه گفتن به برخی افراد، نه تنها دور از مردانگی نیست که عین جوانمردی است و قله مردانگی. به فرزندانمان بیاموزیم برای داشتن زندگی صحیح هم باید بله را درست تلفظ کنند هم «نه » را، هر کدام هم در جای خود معجزه می کند. فراموشی هر کدام هم هزار مشکل پیامد دارد. پس حواس را جمع باید کرد و جامع الاطراف باید دید….