یادداشت/ از نگرش های منفی تا تنهایی/ آیا مطلقه ها زندگی بهتری را پشت سر می گذراند؟

فریده آقائی پور
آیا کسانی که طلاق می گیرند، زندگی بهتری را پشت سر می گذراند؟
مدتهاست که آمار طلاق در ایران به مرز هشدار رسیده است، برمبنای آمار ثبت احوال «در هر ساعت به طور متوسط ۱۸ طلاق در کشور به ثبت می رسد و ظرف ۲۴ ساعت از شبانه روز حدود ۴۳۲ واقعه طلاق در کشور اتفاق می افتد» اما آیا کسانی که جدا می شوند، زندگی بهتری را پشت سر می گذراند؟
زندگی مشترک، فراز و نشیب های زیادی دارد، گاهی باید بخشید و گاهی مورد بخشش قرار گرفت، گاهی باید کوتاه آمد و گذشت کرد، گاهی باید در برابرت کوتاه آمد و از اشتباهت گذشت، یک روز آسانی است، یک روز سختی و مرارت، گاه تلخ و شیرین، گاهی ترش و شیرین است، مثل همه آدم ها، مثل همه روزهایی که در زندگی پیش از ازدواج گذرانده ای، اما همسران زیادی طاقت ماندن و سازگاری در زندگی مشترک را ندارند پس طلاق می گیرند تا راحت و خوشبخت زندگی کنند اما آیا تصور اینکه زندگی بعد از جدایی بهتر است، تصور درستی است؟
مطالعات جامعه شناختی نشان می دهد که مردان و زنان متاهل بعد از جدایی روزگار بهتری ندارند، در حقیقت آسیب های بعد از طلاق آنقدر روح و روان آنان را تحت الشعاع قرار می دهد که تا مدتها تمایلی برای حضور پررنگ در اجتماع و انجام فعالیت را ندارند.
آدم ها به سادگی طلاق می گیرند، با استناد به آمار ثبت احوال «در هر ساعت به طور متوسط ۱۸ طلاق در کشور به ثبت می رسد و ظرف ۲۴ ساعت از شبانه روز حدود ۴۳۲ واقعه طلاق در کشور اتفاق می افتد» ولی همه کسانی که تصمیم به جدایی می گیرند، نمی دانند که بعد از طلاق چه بر سرشان می آید. آنان اگرچه مثل آب خوردن طلاق می گیرند اما بعد از جدایی، ساده زندگی نمی کنند اصلا نمی توانند ساده زندگی کنند، چه زن باشی و چه مرد، هنوز وقتی مهر طلاق بر پیشانی شناسنامه ات خشک نشده، هزاران چشم دنبالت می کنند و در پشت سرت هزاران حرف و حدیث می گویند، کنار آمدن با حرف ها و چشم های این جماعت کار آسانی نیست.
اگرچه خیلی از افراد از سر اجبار و تنگناهای پیش آمده مجبور به جدایی هستند اما باید قبول کنیم که درصد قابل توجهی از زنان و مردانی که پایشان به دادگاه های خانواده کشیده می شود، می توانند زندگی خود را حفظ کرده و به راحتی طلاق نگیرند، در حقیقت روی سخن ما با این طیف از آدم هاست.
نگرش های منفی جامعه نسبت به زن مطلقه
برمبنای پژوهش های جامعه شناسان، چنین افرادی پس از جدایی از حیث زن یا مرد بودن با مشکلات متعددی روبرو می شوند، به عنوان نمونه زنان به لحاظ عاطفی، فقر و کمبود شدیدی را در درون خود حس می کنند، بی شک دایره آسیب های اجتماعی برای زنان وسیع تر است، آنان بعد از اینکه زندگی زناشویی را ترک کرده و تصمیم می گیرند تنها باشند، از ناحیه افراد خودی و بیگانه شاهد نگرش های منفی و تک بعدی هستند به طوری که اغلب زنان دوست و آشنا، مراقبت می کنند تا همسرشان به زن مطلقه نزدیک نشود. آنها به قول خودشان با این کار از قلمرو زندگی مشترک خود دفاع و محافظت می کنند اما به هر تقدیر این مسئله تاثیر بد و دردآوری را بر زن مطلقه باقی می گذارد.
چنین زنانی در صورت تصمیم به تشکیل خانواده با سلسله ای از مشکلات و چالش ها مواجهه می شوند و خانواده ها تمایل ندارند تا عروس خود را از میان زنان مطلقه برگزینند. به همین علت افرادی که متارکه کرده اند خود را در برابر ازدواج مجدد عاجز و ناتوان می دانند و به یاس و افسردگی و حتی بدبینی دچار می شوند.
افزایش خودکشی در میان زنان مطلقه
چنین افرادی به ویژه زنان، دلخوشی هایشان را نسبت به ادامه زندگی از دست می دهند، به همین علت است که کارشناسان علوم رفتاری از افزایش خودکشی در میان زنان مطلقه سخن می گویند، از آنجایی که زنان دارای روحیات حساس تری هستند، نمی توانند، ببینند که افراد جامعه نسبت به آنها نگرش منفی دارند. از سوی دیگر نگاه ابزاری و زشت برخی افراد، آنان را دچار تنش های روحی روانی می کند.
این حس تنهایی و تنها ماندن فشارهای بسیاری را برای زنان مطلقه در پی دارد، آنان همواره با این چالش که مردی نیست تا از آنها حمایت کند، دست به گریبان اند، به عبارت ساده تر نداشتن پشتوانه و تکیه گاه میزان دلهره و اضطراب هایشان را بیشتر کرده و این زنان همواره از این مسئله عذاب می کشند. این عوامل نشان می دهد که زنان بعد از جدایی زندگی بهتری ندارند بلکه همواره با هجمه ای از حرف و حدیث ها و مشکلات ساختاری در زندگی خود مواجهه هستند. حتی بسیاری از این زنان به لحاظ اقتصادی دچار مشکل شده و مجبورند به خانه والدین خویش بازگردند، این موضوع موجب می شود تا پدر و مادر بر عملکرد فرزند نظارت بیشتری داشته و او را تحت سلطه خویش بگیرند. زنانی که طلاق گرفته و تصمیم می گیرند با والدین خویش زندگی کنند، استقلال خود را تا حدود زیادی از دست می دهند و باید همانند دوران پیش از ازدواج، برای هر کاری که انجام می دهند به والدین توضیح دهند. حتی اگر زنی که طلاق می گیرد، دارای استقلال اقتصادی بوده و منزلی را به شکل مجزا اجاره کند، بازهم با مشکلات دیگری روبروست و باید نیش و کنایه اطرافیان را تحمل کند، از سوی دیگر چنین فردی، احساس امنیت نداشته و مدام در تنهایی خویش دچاره دلهره و استرس می شود.
بحران های فکری و رفتاری در میان مردان
اما در این میان باید به منظومه ای از مشکلاتی که مردان بعد از طلاق با آن مواجهه می شوند، اشاره ای گذرا داشت، بدون شک با نگاه به دامنه مشکلات مردان پس از فروپاشی بنیان خانواده، در می یابیم که آنان در چنین شرایطی وضعیت بهتری از زنان نخواهند داشت زیرا آسیب شناسان و روانشناسان اجتماعی اثبات کرده اند که مردان بیش از زنان بعد از طلاق دچار بحران و آسیب می شوند. از آنجایی که مردان نسبت به زنان شخصیت برونگرایی دارند، دردها و ناراحتی هایشان را بروز نمی دهند و همین مسئله بحران های فکری، رفتاری و اجتماعی را برای آنان بعد از جدایی رقم می زند.
کارشناسان علوم رفتاری معتقدند، مردان وقتی طلاق می گیرند، تا ماه ها و شاید سالها، قدرت تسلط بر زندگی خویش را از دست می دهند و حتی به اختلال تمرکز و فراموشی دچار می شوند. مصرف قرص های آرام بخش از دیگر پیامدهای طلاق بر زندگی مردان است و این موضوع به عینه اثبات می کند که مردان نیز پس از جدایی زندگی بهتری را تجربه نمی کنند.
سوء ظن نسبت به زنان
مردان برخلاف زنان بعد از اینکه در مسئله تشکیل خانواده به بن بست می رسند با موجی از سردرگمی مواجه می شوند و حتی دیگر تمایلی ندارند، دوباره تشکیل خانواده بدهند. اگرچه مردان بعد از جدایی می توانند در هر ساعت از شبانه روز به گشت و گذار با دوستان بپردازند اما بی نظمی، اختلالات روحی و وسواس فکری عملی در کنار سوء ظن نسبت به زنان دیگر خلق و خوی آنان را تغییر داده و منجر به افزایش عصبانیت و از دست دادن حس آرامش در زندگیشان می شود.
البته ناگفته نماند که گرایش به اعتیاد، انحرافات اخلاقی و بحران های عاطفی از جمله مواردی است که میان زنان و مردان مطلقه مشترک است. بنابراین مجموعه این عوامل در کنارهم نشان می دهد، هم مردان و هم زنان بعد از جدایی، آسوده خاطر نخواهند بود و نسبت به دورانی که متاهل بوده اند، کیفیت زندگی بهتری ندارند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*