یادداشت/به بهانه روز قلم…!

محمد راعی فرد-mohammadraeifard@yahoo.com
نامگذاری روزی بنام «قلم» نه از منظر صرفاً نامی و مراسمی، که اهمیت و نقش آن را می رساند، با شمایلی گونه گون، ظاهری نحیف و لاغر، در بین انگشتان که آرام می گیرد و سر بر کاغذ می گذارد و می سُرد، عشق می آفریند، گاه تغزلی می زند، گاه خوشی می نگارد، گاه دندان برهم می ساید و با غیظ و عقاب برکاغذ اثر می گذارد، گاه نصیحت می کند، گاه موی از ماست می کشد و نقد می کند، گاه خود را می فروشد، ارزان و به ثمن بخس در خدمت صاحب قدرتی برایش مجیز می خواند و چاپلوسانه می گذارد و می گذرد.
قلم رسالتی دارد، هدفمند است و بس گرانقدر، قلم را باید لباسی فاخر برتن پوشاند، لباس آزادگی! قلمی که در محاق قدرت ها قرار گیرد، دیگر نام اش قلم نیست، می شود ابزار ظلم و جور، می شود برعلیه مردم، بر علیه مردمی که به او ایمان و امید داشتند.
رسالت قلم، بس سنگین است و ارزشمند، گاه با چرخش های زیبا و چکاندن مرکبی سیاه از لیقه ای درهم پیچیده برکاغذ، نقشی آنچنان زیبا و بی بدیل می زند که می شود مشق عشق، می شود یک اثر هنری بی بدیل و ماندگار، می شود عاشقانه های صاحبدلی که می لغزاندش بر صفحه سفید یک رویای صادقه!
گاه در قالبی دیگر و انگشتانی دیگر می نگارد، یک تاریخ را، یک فلسفه را، یک آیین را، یک ملت را و یک جهان را، گاه دلنوشته هایی را می آفریند که انگشت حیرت بر دهان می گذاری که این همه فصاحت و بلاغت و دل نویسی!
گاه داستانک یا داستانی می شود که دل ها را می لرزاند و جمعیتی را متحیر از نثری چنین تاثیر گذار و تعیین کننده. گاه در حیطه های علمی، جهانی را می شکافد از داشته هایی که دیگران نمی بینند، گاه می شود دغدغه علمایی که سال های سال دود چراغ و شب زنده داری های بی پایانشان می شود مجموعه هایی ارزشمند و ماندگار در حیطه های باورهای دینی مردم.
قلم را اگر با هر بهانه ای خفه اش کنی و نگذاری نفس بکشد، نگذاری حرفش را بزند، نگذاری به سراید سرودهای مردمی، نگذاری فریادهای خاموش را نجوا کنان به گوش دل زورمندان برساند، نگذاری قیلوله و خواب آنانی که خویش به خواب زده اند مخدوش کند و بیدارشان نماید، آنگاه قلم می شود بلم، بلمی که بر جریان های خطرناک و بر امواج آنها موج سواری خواهد کرد و نسیان زده از هر چه می نویسد و می نگارد جز آنچه را که در رسالت دارد.
قلمی را که ناز پرورده انگشتان هنرمندانه نگارنده اش است را اگر دهانش را دوختی، اگر بر فرق اش کوفتی، اگر راه نفس کشیدن اش را بستی، سر برخواهد داشت و خویش را قربانی خواسته ها و بایسته های مردمی خواهد کرد که دلی به او خوش کرده بودند و عشق در گرو او داشتند بر کاغذ قی خواهد کرد، هر آنچه را که در دل فرو خورده بود.
قلم روح دارد و بزرگی می کند و فخر می فروشد. او نیز ممکن است چونان صاحبش دچار غرور و نخوت و خودبینی شود اینجاست که باید بر او فاتحه ای بخوانی و دفن اش کنی.
حاکمیت هایی که اثرات و وجنات قلم را نیک شناختند، بر او تعظیم کردند و قوی اش دانستند و جایگاهی رفیع برایش تعریف کردند، مردمی  ساخته، فرهیخته و دانا به اموری که انسانیت را پیشه کردند و مدینه فاضله ای را بنا نهادند حاکمیت هایی هم که او را به زنجیر کشاندند و بر او زخم زدند و به اجبار وادار به نوشتنی آنچه که خویش صلاح دانستند نمودند، در نهایت مردمی پروراندند لجام گسیخته از بند رحمانیت انسانی و شرافت از کف رفته.
روز قلم مبارکباد  برتمامی فرهیختگان و دلسوختگان و صاحبان دلی که خون دل شان می شود جوهر علم شان، قلمی که فقط از مردم می نویسد، برای مردم و می شود صدای آنانی که نامی زدن و داد ستاندن ندارند، می شود سپر بلای آنانی که بی دفاع اند و مأوایی جز او ندارند. قلم می شود خون بهای رساندن جامعه به سر منزل مقصود، می شود خار چشم کسانی که حق را چونان عسلی ناب می خورند و آبی خنک نیز روی آن! می شود بختکی بر سینه و حلقوم کسانی که انسانیت می شکنند و با ظاهری انسانی شرافت را نشانه رفته اند و موج سواران بی دردی که هر روز فربه تر و گردن کلفت تر براین مردم نیشخند تمسخر می زنند و در خلوت قهقه ای بر سادگی و خوش باوری آنان.
روز قلم بر تمامی قلم به دستانی که درد می شناسند و می شناسانند مبارک باد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*