طنز امروز – رابطه منطق و فیش های حقوقی!

حوزه خبری:
اجتماعی
موضوع پرونده:
نیمه اول تیرماه

نویسنده این طنز، توضیح واژه منطق را از زبان یک استاد با رویکرد فیش های حقوقی و درآمد کارمندان گره زده است.

 

نویسنده با زبانی کنایه آمیز به این نتیجه می رسد که منطق در فیش حقوقی این است که مسئولین بخواهد چه چیزی را درست جلوه دهند.

 

بخشی ازین مطلب در ادامه می آید:

 

“… روزی دو شاگرد نزد استاد رفتند و از او پرسیدند: استاد منطق چیست؟ استاد گفت: توضیح واژه منطق کمی پیچیده است
ولی من آن را با یک مثال برای شما توضیح می دهم تا مطلب را بهتر متوجه شوید.  یک مدیر با فیش آنچنانی و بالای صد میلیون  و یک کارمند با درآمد معمولی را در نظر بگیرید. به نظر شما در شرایط اقتصادی کنونی کدامیک از آنها باید به دنبال شغل دوم بگردد؟ هر شاگرد بلادرنگ گفتند: مسلماً کارمند. استاد خندید و گفت: نه خیر . کارمند به همین مختصر افزایش حقوق سالانه قانع است. در ضمن مدل و ساختار زندگی اش را بر مبنای حقوق دریافتی طراحی می کند. بنابراین چه کسی باید دنبال شغل دوم بگردد. این بار شاگردان جواب دادند: مدیر دارای  فیش حقوقی نجومی! استاد نگاهی عاقل اندر سفیه ….”

متن کامل طنز:

 

رابطه منطق و فیش حقوقی!

 

وحید حاج سعیدی روزی دو شاگرد نزد استاد رفتند و از او پرسیدند: استاد منطق چیست؟ استاد پاسخ داد: توضیح واژه منطق کمی پیچیده است.  ولی من آن را با یک مثال برای شما توضیح می دهم تا مطلب را بهتر متوجه شوید.  یک مدیر با فیش آنچنانی و بالای صد میلیون  و یک کارمند با درآمد معمولی را در نظر بگیرید. به نظر شما در شرایط اقتصادی کنونی کدامیک از آنها باید به دنبال شغل دوم بگردد؟

هر دو شاگرد بلادرنگ گفتند: مسلماً کارمند. استاد خندید و گفت: نه خیر . کارمند به همین مختصر افزایش حقوق سالانه قانع است. در ضمن مدل و ساختار زندگی اش را بر مبنای حقوق دریافتی طراحی می کند. بنابراین چه کسی باید دنبال شغل دوم بگردد؟ این بار شاگردان جواب دادند: مدیر دارای  فیش حقوقی نجومی!

 

استاد نگاهی عاقل اندر سفیه بلکه یک ورژن بالاتر از سفیه در شاگرادان انداخت و گفت: به هیچ  عنوان. مدیری که در ماه چند صد میلیون حقوق می گیرد و فیش حقوقی اش با انواع و اقسام حق ماموریت، هزینه اوقات فراغت فرزندان و کارانه و پاداش و وام های ۴ درصد غنی سازی شده است نیازی به شغل دوم و کسب درآمد بیشتر ندارد..

 

در ادامه استاد پرسید. از این داستان چه  نتیجه ای گرفتیم. شاگران گفتند: کارمند باید به دنبال شغل دوم بگردد. استاد آهی کشید و گفت: نه خیر عزیزان من. هیچکدام. چون همانطور که گفتم کارمند که به این حقوق عادت کرده و مدیر هم با داشتن وام های آنچنانی ضروری و غیر ضروری، وام تعمیرات منزل، وام تزئینات منزل و سایر مخلفات نیاز به شغل دوم و کسب درآمد بیشتر ندارد.

حالا بگوئید: چه کسی باید دنبال شغل دوم بگردد: شاگردان بلادرنگ گفتند: بر اساس فرمایشات شما هیچکدام. استاد دوباره لبخندی زد و گفت: باز هم اشتباه کردید. اتفاقاً هر دو باید دنبال شغل بگردند. آخر مگر کارمند می تواند با این رکود حاکم بر بازار، تورم تک رقمی و برجامی که چیزی عایدش نشده است و حقوقی که افزایش ماه اولش را واریز نمی کنند ولی مالیاتش را کم می کنند، بدون شغل دوم و سوم زندگی کند؟! مگر کارمند باد هوا می خورد که بتواند با چندرغاز افزایش حقوق پوزه تورم یک رقمی را به آسفالت بمالد؟ از پس مخارج دانشگاه پسرش و جهیزیه دخترش بر آید؟ در ضمن درست است مدیر دارای چند صد میلیون حقوق است ولی از قدیم گفته اند: سر هر چه بزرگتر،  دردش بیشتر. بالاخره زندگی مدیرانه خرج و مخارج خاص خودش را دارد. خانه آنچنانی، ماشین اینچنانی و شاسی بلند، دید و بازدید ها و مسافرت های خارجه، هزینه تحصیل فرزندان در خارج از کشور و …

در این لحظه یکی از شاگردان عصبانی شد و گفت: استاد ما را مسخره کرده اید. هر بار که پاسخ می گوئیم شما، جمله ای دیگر می گوئید. استاد لبخندی زد و گفت: حالا متوجه شدید منطق چیست؟! خاصیت منطق به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!؟ فقط همین…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*