حالا چند سالی است که واقعیت های زیر، برای همگی ما تبدیل به حقیقت هایی ملموس و غیرقابل کتمان شده است: کشور ما، تحریم است و حتی حالا که بعضی ها پز رفع تحریم ها را می دهند، باز هم شرکت ها و کمپانی های بزرگ اروپایی و شرقی و ….، نگران بازگشت تحریم ها و جریمه توسط آمریکایی ها هستند، کشور ما، مدیران و مسئولانی البته غالباً دارد که دل در گرو اصول مدیریتی و اجرایی غربی نهاده اند و به همین واسطه، کار و باری با اصول اقتصاد و مدیریت مقاومتی ندارند، کشور ما، حالا استعدادها و نخبگان و جوشش هایی دارد که علی رغم دو واقعیت قبلی، درست مثل بسیجی های بی ترمز زمان جنگ (که به قول آن سرهنگ عراقی، خطرناک تر از هر بمبی برای دشمن بودند) پیش می روند و به روایت رهبری، مرزهای علم و دانش را جابه جا می کنند، در کشور ما، حالا حتی معتمدترین آدم هایش به آمریکا و غرب نیز، فهمیده اند که از این غرب و آمریکا، آبی برای توسعه و پیشرفت ما گرم نمی شود و اگر عزت و پیشگامی می خواهیم، باید زانوی خودمان باشد و دستان خودمان و «یاعلی» خودمان.
شاید در بعضی از این واقعیت ها، ان قلتی هم داشته باشید و قبول شان نکنید؛ اما اگر با برآیند کلی آنها مشکل داشته باشید، نشان می دهد که نگاه کاملی به واقعیت های اثبات شده نداشته و ندارید.
علی ایحال، از این موارد که بگذریم، تحریم ها، باعث ایجاد محدودیت هایی در کشورمان شده اند؛ حتی همین الانش هم. اما از سوی دیگر، شاهدیم که هیچ کشوری، با طی مسیرهای طی شده کشورهای دیگر، از آنها پیش نیفتاده است. خیلی خنده دار است که شما، سرعت گام هایتان، مسیری که می روید و رویه راهپیمایی شما، شبیه کسی دیگر باشد و از او، جلو بزنید؛ آن هم در حالی که همین الانش، چند کیلومتر از او عقب تر هستید.
می گویند که محدودیت ها، مادر خلاقیت ها هستند. خلاقیت و نوآوری را، مزیت های همیشه در دسترس شرکت ها و افراد و سازمان ها و کشورها می دانند که زادگاه آن، منابع انسانی و افراد شاغل در یک سازمان هستند. دنیای امروز، دنیای سرسام آور و تنگاتنگ و شانه به شانه رقابت های سنگین شده است. حتی برخی کارشناسان، این رقابت های تنگاتنگ را، بی شباهت به جنگ های واقعی ندانسته اند؛ چرا که اگر قافیه را ببازید، باخته اید و باید کسب و کارتان را جمع کنید و بروید دنبال کارتان. یعنی که این فضای کاری، با کسی و چیزی شوخی ندارد و همه چیز، به شدت جدی است؛ حتی اگر دوست نداشته باشیم.
و اما در این فضای جدی کسب و کار و اقتصاد، که باید بپذیریم علی رغم همه پیشرفت هایمان، هنوز از آن عقب افتاده و عقب مانده ایم، راه هایی برای رسیدن به رقبا و حتی پیش افتادن از آنها وجود دارد؛ راه هایی کم خرج تر، ولی فوری تر که می توانند مزیت های ما نیز قرار بگیرند. مهمترین این راه ها، ابتدا خلاقیت و سپس، نوآوری است.
خلاقیت را، خلق کردن و ساختن چیزی دانسته اند که وجود نداشته است. نوآوری را هم، بازاری کردن این خلاقیت ها دانسته اند. در واقع وقتی شما مسیری جدید، راهی جدید و محصولی جدید را که تا پیش از این وجود نداشته، ابداع می کنید، انسانی خلاق هستید. اما الزاماً این مخلوق شما، محبوب بازار نیز نمی تواند باشد. پس برای محبوب بازار شدن، شما نیاز به نوآور و افراد نوآوری دارید که هم با اصول خلق کردن آشنا باشند، هم با اصول جذب مخاطب و مشتری و بازار و سرمایه گذار و … .
در واقع می توان گفت که برای کشوری چون ما، که با محدودیت های بسیار ولی استعداد فراوان روبه رو است، خلاقیت و نوآوری نه یک انتخاب، که تنها راه موجود است؛ جهت ورود به بازارهای جهانی و ایجاد مزیت در آنها و کسب سهم مناسب از بازار. خلاقیت و نوآوری، همچنین برای اقتصادی مقاوم و درونزا نیز، بسیار حیاتی است؛ چرا که از همان منابع و امکانات موجود، محصولاتی متنوع تر و با کیفیت تر و به درد بخورتر بیرون می کشد.
در این زمینه، شاهدیم که رهبر معظم انقلاب نیز، تأکیدات خاصی در امر نوآوری و خلاقیت داشته و آن را، مقدمه شکوفایی می دانند. ایشان در صحبت های مختلف خود، عزت، هویت، منافع و امنیت یک کشور را، ناشی از ابتکار و کار می دانند، ابتکار و نوآوری را لازم می دانند بدون این که منجر به بی انضباطی شود و معتقدند که یکنواخت پیش رفتن زندگی و عدم رسیدن آدمی به مقاطع جدیدتر، منجر به عدم نوسازی و نوآوری خواهد شد.
ایشان در بخش هایی دیگر از بیانات خود، اشاره می کنند که «روح انقلابی، هر چه در ملت زندهتر و پویاتر باشد، روح نوآوری و ابتکار و خلاقیت زندهتر خواهد بود؛ همچنانی که خود انقلاب هم یک نوآوری بزرگ بود.» و «نوآوری به معنای خط بطلان کشیدن بر گذشته نیست؛ بلکه به معنای تکیه کردن به گذشته برای بنای آینده است.» و «نوآوری و ابتکار، شجاعت علمی، اعتماد به نفس شخصی و ملّی و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمی ماست.»
اقتصاد ایران، در حال پیش رفتن به سمت و سوی اقتصادی رقابتی است و بدنه این اقتصاد، در حال واکنش نشان دادن به انحصارهای غیرضروری و رقابت ستیز است. چنین اقتصادی، منجر به پیشرفت و توسعه فردی و در نهایت توسعه جمعی نیز خواهد شد. و چنین اقتصادی، نیازی مبرم به نوآوری و خلاقیت خواهد داشت؛ به عنوان مزیتی غیرقابل انکار که منشأ آن، نیروها و منابع انسانی هستند. برای رسیدن به اقتصادی مقاوم و درونزا، به نظر می رسد توجه به این نوآوری و خلاقیت، گریزناپذیر است؛ امری که بهتر است آگاهانه تن به آن داد، تا این که بعدها و از سر ناچاری و درست وقتی که زمانش دیر شد، به سمت و سوی آن رفت.