محمد راعی فرد
توسعه یافتگی در معنای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تعاریفی دارد که هر یک در حیطه خود قابل نقد و بررسی است. امری سهل و ممتنع که پیچیدگی های بسیار داشته، لذا هیچ یک از عوامل توسعه را نمی توان مجزا و انتزاعی و گزینشی بر آن مهر تایید نهاد، چرا که تمامی ارکان یک مجموعه توسعه یافته به هم وابسته و غیر قابل تفکیک اند. نمی توان توسعه فرهنگی داشت اما توسعه اقتصادی و سیاسی نداشت، نمی توان توسعه اقتصادی داشت اما بدون توسعه سیاسی و فرهنگی. هر یک از این شاخصه هایی که نام برده شد خود زیرمجموعه های فراوان دارد که چنانچه نتوان زمینه های مناسب رشدش فراهم شود آن نحله توسعه یافتگی عقیم و ابتر خواهد ماند که در حرکت یک مجموعه کلان تاثیر منفی خواهد گذاشت. استان خراسان جنوبی به لحاظ جغرافیایی و ژئوپلتیک، شرایط ویژه و خاصی دارد. کریدوری است که تهدیدها و فرصت های فراوانی را در خود جای داده، لذا این محدوده جغرافیایی وسیع شرایط ویژه دارد که نمی توان با ابزارها و بودجه ها و قوانین جاریه و معمولی سامان یابد، اینکه رتبه آخر توسعه یافتگی را در بین تمامی استان های کشور دارد و سال هاست از آن جایگاه خارج نشده و همچنان چسبیده به انتهای جدول توسعه یافتگی است، اثباتی است بر این ادعا که این استان نیازمند قوانین و مدیران و تغییر رویکردها و اعتبارات خارج از عرف کشوری دارد. نمایندگان و مدیران استان سالهاست که از سند توسعه استان گفته و می گویند و شعار کار و صنعت، کشاورزی و معدن سر می دهند، اما همچنان یک چرخه معیوب در حال تکوین و تکامل است. آمارها را چنانچه عریان از صندوق خانه های واقعیت ادارات بیرون کشیده و در اختیار افکار عمومی قرار دهیم تا آنان قضاوت کنند، بهتر می توان بدون واسطه با مردم این دیار صحبت کرد. دانستن واقعیت نیمی از مشکلات را حل خواهد کرد. اینکه مردم ندانند درصد واقعی بیکاری چه میزان است، اینکه مردم ندانند کشاورزی استان شان در چه حال و روزی است، چه میزان تولید دارند و ارزش افزوده اش چقدر است، اینکه مردم ندانند چرا کارخانجات و کارگاه های شهرک ها و مناطق صنعتی استان شان در حال فروپاشی است، اینکه مردم ندانند میزان تولید و مصرف آب چقدر است و چرا نمی توانند بحران آب را مدیریت کنند. اینکه مردم ندانند چه معادنی و با چه میزان اندوخته و چه میزان سرمایه گذاری و بازخورد آن چقدر است، اینکه مردم ندانند شاخصه فلاکت در استان شان چه میزان است، اینکه مردم ندانند اصلا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری چه نقشی در تولید ارزش افزوده مالی و جذب گردشگر به عنوان شهر و استان هدف در کشور دارد، اینکه مردم ندانند چرا درصد طلاق در استان به مرز هشدار رسیده است، اینکه مردم ندانند چرا مهمترین و ارزشمندترین محصول جهانی استان شان یعنی زعفران در یک پروسه بسیار پیچیده و غیر شفاف در چرخه ناسالم و فاسد دلال بازی ها و بازی های سیاسی پشت پرده اینگونه به تاراج می رود و کمترین سودی برای استان شان ندارد، اینکه مردم ندانند چه میزان سنگهای تزئینی معادن استان به جیب و حساب استان واریز میشود، اینکه مردم ندانند چه میزان راه استاندارد و شاهرگ های حیاتی ریلی و هوایی استان قابل ارائه آماری است و اینکه مردم ندانند که باید بدانند، پاک کردن صورت مسئله ای است حیاتی که حل آن در گرو دانستن و فهمیدن همین مواردی است که هیچ مدیری پاسخگویشان نیست. دائم از آمارهای رنگین و سنگین دم زدن و مصاحبه که بیشتر به رپرتاژ آگهی شبیه است تا ارائه آمار دقیق! باید به حق داد که به این گونه اطلاع رسانی شک کنند و اعتقادشان را از کف بدهند.
قاچاق کالا، مواد مخدر و سوخت چرا اتفاق می افتد؟ این گونه ریسک های بزرگ را چرا قاچاقچیان به جان می خرند اما کالاهایی با روش هایی گاه کاملا قانونی انجام می پذیرد و ادامه دارد.
برای رهایی و آزاد شدن کلمات در استناد توسعه استان و ورود آن ها به دنیای واقعیت باید زیر ساخت ها را شناخت و دقیقا فراهم نمود. اینکه توسعه یافتگی استان بسیار عالی است یک حقیقت است و اینکه توسعه نیافتگی دارد استان را از پا در می آورد یک واقعیت! اینکه شاخص پیشرفت اقتصادی استان می تواند چهره آن را دگرگون کند یک حقیقت است و اینکه به لحاظ اقتصادی وضعیت اسف باری در مجموعه استان حاکم است یک واقعیت! اینکه راه های آسفالته استاندارد و راه های خوب روستایی و راه های ریلی و هوایی پر تردد از شاخصه های پیشرفت استان است یک حقیقت است و اینکه شرایط راه های استان چه زمینی چه هوایی اصلا خوب نیست یک واقعیت. سالهای سال است که از راه مهم ریلی حرف و حدیثی تمام ناشدنی به مردم القا می شود اما کوچکترین اطلاع رسانی انجام نمی شود، مردم حق دارند باور نکنند شعار ها و آمار ها را؛ وقتی که می بینند ۹۰ کیلومتر راه بین بیرجند و قاین پس از ۱۳ سال هنوز نتوانسته دو بانده شود و همچنان هر چند گاه باز قربانی می دهد و جان می ستاند.
برای توسعه استان خراسان جنوبی باید حقیقت و واقعیت به هم نزدیک شوند وگرنه این قصه پر غصه سر دراز خواهد داشت.