الگو پذیری از والدین و همسالان از ویژگی های دوران کودکی است.
کودکان از بدو تولد رشته محبت و علاقه ای عمیق میان خود و والدینشان احساس می کنند. این فرشته های کوچک به مانند عکاسان حرفه ای از لحظه لحظه زندگی والدینشان عکسبرداری می کنند و در حافظه خود ذخیره می کنند.
کودکان به دلیل علاقه مندی که در وجودشان نسبت به پدر و مادر خود دارند به تمام رفتار و حرکات آنها دقت می کنند و حافظه کوچک آنها مملو از خاطراتی است که از رفتارهای والدینشان شکل گرفته است.
پایه های رشد شخصیت در کودک و نوجوان بر اساس تقلید شکل می گیرد. تقلید و الگو پذیری از ویژگی های دوران کودکی است. کودک می بیند، می شنود و بر اساس دیده ها و شنیده های خود عمل می کند. بدون آنکه تحلیل درستی از خوبی و یا بدی رفتار خود داشته باشد. بنابراین نوع رفتار و عملکرد پدر و مادر به عنوان محبوبترین و نزدیک ترین اشخاص به کودک تاثیر فراوانی برروی او خواهد داشت.
آرزوهای ناب
دادن اطلاعات که مناسب با سن و درک کودک نیست و یا پاسخ های غلط و از سر باز کردن در کودکانی که مانند ضبط صوت عمل می کنند می تواند پایه های دینی کودک رادچار آسیب های جدی نماید
زوج جوانی که در انتظار تولد فرزندشان هستند قطعاً آرزوهای بزرگ و نابی برای او دارند و بسیاری از خصائص اخلاقی را که در خود نمی بینند برای فرزند خود خواستارند . به طور مثال خودشان از لحاظ دینداری و رعایت مسائل شرعی در سطح پایین و یا متوسط قرار دارند اما دوست دارند فرزندانی دیندار و پایبند به اصول اخلاقی تربیت کنند. اما از یک نکته ساده غافل هستند که کودکان بیشترین تاثیر را از والدین خود می گیرند حال چطور می توان از کودکی که بارها دروغ گفتن پدرش را دیده است توقع داشت که راستگو باشد و یا دختر کوچکی که مادر خود را پایبند به حجاب و رعایت حریم میان محرم و نامحرم نمی بیند توقع داشت که عفیف و نجیب باشد.
حرف و عملی که مغایر است
یکی از کارهایی که از طرف والدین مشاهده می شود ایراد خطابه های غرا و پر شکوه در باب امور اخلاقی و دینی برای فرزندان است . پدر و مادر درحالی که چهره ای بسیار منطقی به خود گرفته اند برای کودکشان از باب احترام به والدین و اهمیت این مسئله در دین می گویند و یا برای کودکشان توضیح می دهند که همه باید قدردان نعمت های الهی باشند و عبادت یکی از راههای این قدردانی است . کودک با ضمیر پاک خود سعی در نهادینه کردن این مسئله برای خود می کند،که ناگهان اتفاقی ساده همه چیز را به هم می ریزد. کودک مشاهده می کندکه این امور در اولویت زندگی والدینش قرار ندارد و باکوچکترین مسئله ای کم رنگ می شود به طور مثال تا بحث تفریح و مسافرت و مهمانی پیش می آید نماز کم رنگ می شود و یا وقتی پدر بزرگ و مادربزرگ حرفی بر خلاف میل آنها می زنند احترام ها رنگ می بازد.
جملاتی مخرب
تقلید و الگو پذیری از ویژگی های دوران کودکی است. کودک می بیند، می شنود و بر اساس دیده ها و شنیده های خود عمل می کند
بسیاری از والدین خود را پایبند به امور دینی می دانند و توقع دارند فرزندشان نیز همان خط فکری و عملی را تکرار کند ، اما درکمال ناباوری فرزندشان مسیری مخالف مسیر آنها انتخاب می کند . این والدین اگر به کمی عقب تر برگردند خواهند فهمید که خودشان زمینه چنین انحرافی را ایجاد کرده اند. مادری که بارها در مقابل چشمان دخترش از گرما و سختی داشتن حجاب سخن گفته است و یا پدری که هر بار در هنگام پرداخت خمس از نداری و سختی پرداخت این پول نالیده است و یا در مقابل چشمان کنجکاو کودک بعد از اتمام نماز گفته شده است «راحت شده ام» کودک چه زیبایی در دین خواهد دید که به آن گرایش پیدا کند، او فقط سختی و رنج می بیند و نه عشق و زیبایی . هیچ عقل سلیمی نیز به سمت سختی گرایش نخواهد یافت.
سوالات بی پاسخ
کودکان در محدوده های سنی مختلف سوالات گوناگونی در زمینه دین برایشان ایجاد می شود. در این مواقع نداشتن اطلاعات صحیح و درست و عدم انتقال درست مفاهیم دینی ، تاثیرات مخربی را برای کودکان به همراه خواهد داشت. هر سوالی در هر سنی برای کودک دارای کارکرد های خود است ، و دادن اطلاعات که مناسب با سن و درک کودک نیست و یا پاسخ های غلط و از سر باز کردن در کودکانی که مانند ضبط صوت عمل می کنند می تواند پایه های دینی کودک رادچار آسیب های جدی نماید.
دشمنی در خانه
گاهی وقت ها اهمال والدین باعث دین گریزی فرزندان می شود ، اهمالی در مورد دشمنی که آرام ، آرام پا به خانه می گذارد و ما با چهره گشاده از او استقبال می کنیم . عدم توجه والدین به دوستانی که توسط فرزندانمان انتخاب می شوند، راه یافتن فیلم و ها و موسیقی هایی که دیدن و شنیدن آنها آموزه های اخلاقی فرزندانمان را از بین می برد ، حضور بدون نظارت در فضاهای مجازی و دیدن ماهواره به راحتی می تواند فرزندان دیندار مارا به انسان هایی بی اخلاق و کاهل درمسیر دین تبدیل کند.