ترجمه/ ترامپ؛ بازخورد نهایی سیاست خارجی آمریکا


 

مطلب پیش رو به سخنان تبلیغاتی ترامپ پیرامون اخراج مهاجرین مکزیکی از آمریکا و همچنین ضدیت این کاندیدای ریاست جمهوری با مسلمین سخن می گوید.

نویسنده این مطلب به بازخورد این شعارها و تبعات آن برای سیاست خارجی آمریکا اشاره می کند.

در بخش هایی از این نوشتار می خوانید:

“…. مطالعات زیادی این ادعاها را مطرح کرده اند که مهاجران، مشاغل را از کارگران غیرمهاجر گرفته اند یا اینکه آن ها مالیات نمی پردازند. با این حال مهاجران مکزیکی پیوسته از سوی سیاست پیشگان فرصت طلب همچون ترامپ و همکاران جمهوریخواهش مقصر شمرده می شوند.

بازخورد نهایی:

تاسف انگیز است که این بازی فرصت طلبانه و عوام فریبانه هراس افکنی («تروریست های مسلمان جانتان را می گیرند») و ترس اقتصادی («کارگران مکزیکی شغلتان را می گیرند») در میان اکثریتی از جمعیت سفیدپوست کشور طنین داشته است. ترامپ که شعارهای ضد مسلمانان و ضد مکزیکی هایش از همه زننده تر است، از رقبای خود در میان جمهوریخواهان با حاشیه امن زیادی پیشتاز است.

اکثر رهبران لیبرال نیز به جای به چالش کشیدن جدی شعارهای تحریک آمیز نامزدهای جمهوریخواه و اشاره به برنامه های سیاسی و اقتصادی آمریکا به عنوان عامل اصلی این بازخورد، در حال دفاع از این وضعیت هستند. تنها ….”

متن کامل مقاله:

نوشته: والدن بلو[۱]

ترجمه: اعظم میابادی

وقتی که چالمرز جانسون فقید واژه «بازخورد» را برای توصیف پیامدهای متقابل اقدامات واشنگتن درجهان معرفی کرد، روشن بود که منظور او تکرار سرنوشت قربانیان مداخلات امپریالیستی آمریکا در داخل خاک آمریکا نبود. مهم تر از آن، از نظر او بی ثبات شدن روند دموکراسی آمریکایی در نتیجه این اقدامات، خطرناک ترین بازخوردها بود.

در پرتو این بحث، «کارزار اسمارتیزی» دونالد ترامپ – که اتکای شدیدی بر هجوم همه جانبه به مکزیکی ها و مسلمانان دارد- بی شک یکی از بازخوردهای دردسرآفرین سیاست های واشنگتن در خارج از کشور است.

ترامپ کارزار خود را با ارائه طرحی برای کشیدن دیواری به طول تقریبی دو هزار مایل در امتداد مرز آمریکا با مکزیک و در عین حال اخراج فوری مهاجران بدون مدارک و خانواده هایشان آغاز کرد. بعد از تیراندازی های سن برناردینو در دوم دسامبر که در آن یک زوج مسلمان ۱۴ نفر را به قتل رساندند، ترامپ خواستار آن شد که آمریکا پذیرش مهاجران و بازدیدکنندگان مسلمان به داخل آمریکا را متوقف کند.

این دو پیشنهاد تضاد مستقیم با تصویری داشت که آمریکا از خود به عنوان یک کشور مهاجران ترسیم می کرد و این تهدید را به وجود آورد که موج غیرقابل کنترلی از انزجار علیه آمریکاییان مکزیکی و مسلمانان به راه بیفتد و آن ها را متوجه این موضوع کند که حقوق آنان چقدر شکننده است. با این حال درخواست های ترامپ در میان بخش های بزرگی از پایگاه جمهوریخواهان پژواک یافت و هم اکنون شعارهای افراط گرایانه نه تنها در اردوی ترامپ بلکه در اردوی رقبای او نیز به وفور شنیده می شود.

بازخورد عراق

خبط های سیاست خارجی آمریکا که داعش– این هراس عمومی شده ای که اکنون سیاست داخلی و خارجی آمریکا را با هم به پیش می راند- را خلق کرد، تقریبا به اندازه کافی مستند شده است.

حمله آمریکا به عراق، فشار جامعه این کشور را که دیگ زودپزی از رقابت های فرقه گرایانه بود که صدام حسین آن را مهار کرده بود، آزاد کرد. با قدرت گرفتن رژیم تحت تسلط شیعیان در بغداد، یک جنبش سنی افراط گرا – القاعده عراق به سرکردگی ابو مصعب الزرقاوی- به جنگ با دولت و حامیان آمریکایی اش برخاست.

زرقاوی در میان دهها هزار سرباز بعثی ارتش صدام که آمریکاییان اندکی بعد از تسلط بر عراق آن ها را رها کرده بودند،  داوطلبان آماده به خدمتی برای خود پیدا کرد و عده ای نیز پس از آزادی  از زندان های آمریکا به این گروه ملحق شدند، از جمله رهبر امروز داعش ابوبکر البغدادی.

بعد از کشته شدن زرقاوی طی یک حمله هوایی از سوی آمریکا، بغدادی به عنوان رهبر این گروه سربرافراشت و در طول جنگ داخلی سوریه از القاعده جدا شد و خود را دولت اسلامی عراق و شام یا داعش نامید.

سازمان های اطلاعاتی غربی ابتدا داعش را گروهی می دیدند که عمدتا بر تشکیل یک خلافت در خاورمیانه تمرکز کرده و برای نیل به این هدف، یک کارزار پیچیده استخدام نیروی بین المللی را از طریق اینترنت به راه انداخته است. سپس این نگرانی ها به این نگرانی تبدیل شد که داعش جوانانی را از اروپا و امریکا تنها برای جنگ در عراق یا سوریه به استخدام خود در نمی آورد، بلکه آنها را آموزش می دهد تا بعد از بازگشت، در کشورهای خود عملیات تروریستی انجام دهند.

کشتار پاریس در اواسط نوامبر که چند تیرانداز و بمبگذار حدود ۱۳۰ نفر را در یک عملیات هماهنگ شده پیچیده به قتل رساندند، به عنوان بازخورد نهایی این سیاست ها قلمداد شده است. تا اینکه مقامات آمریکایی در تیراندازی های سن برناردینو در دو هفته بعد از اتفاق پاریس، شاهد ترسناک ترین بازخوردها بودند: حمله کنندگان دست به اقداماتی فردی و هماهنگ نشده زده بودند که از تبلیغات اینترنتی داعش الهام گرفته بودند.

 

بازخورد شماره یک مکزیک: تماس سیا

روند بازخورد در مکزیک هم کمتر شناخته شده و هم کمتر مستند شده است. یکی از ماشه های این بازخورد همچون مورد عراق، یک مداخله سیاسی بود.

سندیکاهای مواد مخدر مکزیکی تا دهه ۱۹۸۰ کار و باری نسبتا محدود داشتند. این سازمان سیا بود که در جریان اقدامات دولت ریگان برای سرنگون کردن دولت ساندینیست ها در نیکاراگوئه، آن ها را به عامل شماره یک تبدیل کرد. این اقدامات سیا شامل عملیات گردآوری نامتعارف پول برای دور زدن تحقیقات کنگره نیز بود.

یکی از این عملیات ها به اصطلاح معامله ایران- کنترا بود که در آن مقامات ارشد دولت ریگان به ایران- که در آن زمان مشمول تحریم های تسلیحاتی بود – اسلحه می فروختند و سپس بخشی از پول حاصل از آن را صرف کمک مالی به چریک های ضد ساندینیست ها می کردند که به آن ها کنتراها می گفتند.

یک شیوه دیگر استفاده از سندیکاهای مواد مخدر مکزیکی بود. آنابل هرناندز روزنامه نگار تحقیقی و تقدیر شده مکزیکی در افشاگری شجاعانه خود از ظهور کارتل های مواد مخدر مکزیکی با عنوان «سرزمین مواد مخدر: اربابان مواد مخدر مکزیکی و پدرخوانده هایشان» می نویسد که وقتی کنگره آمریکا استفاده از پول های دولتی را برای کمک مالی به منظور سرنگون کردن ساندینیست ها ممنوع کرد، سیا با این کارتل ها معامله ای کرد و به آن ها اجازه فروش کوکائین در مقیاس زیاد به داخل آمریکا را داد، اما با این شرط که بخشی از منافع حاصل از این کار را به مصرف پشتیبانی مالی از کنتراها برسانند.

در واقع همدستی سیا در تقویت ظهور  کارتل های مکزیکی که در نهایت جای کارتل های کلمبیایی را به عنوان قاچاقچیان عمده کوکائین به داخل ایالات متحده گرفتند، از سوی تعدادی روزنامه نگار دیگر نیز مستند شده است.

یکی از ذینفع های اصلی این تماس سیا، کارتل سینالوآ بود که در نهایت ارباب اربابان مواد مخدر را پدید آورد، یعنی ال چاپو گوزمن.

بازخورد شماره دو مکزیک: نفتا

منبع دیگر بازخورد مکزیکی، اقتصادی بود. به دنبال بحران بدهی های جهان سوم در اوایل دهه ۱۹۸۰ ، آمریکا – از  طریق صندوق بین المللی پول و بانک جهانی- اقدام جاه طلبانه ای را برای بازسازی اقتصاد مکزیک حول خط مشی های بازار آزاد آغاز کرد. قطع حمایت های دولتی از اکثر خدمات کشاورزی به همراه برنامه خصوصی سازی که برای مالکیت جمعی زمین طراحی شده بود – که انقلاب مکزیک آن را نهادینه کرده بود- به رنج و محنت گسترده ای در سطح این کشور منتج شد و طی آن دهقانان زیادی زمین هایشان را از دست دادند.

اما حتی مصیبت بارتر از این، پیوستن مکزیکی ها به توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی  یا نفتا بود که به سرعت به برنامه ای برای صدور ذرت و دیگر محصولات کشاورزی برخوردار از یارانه آمریکا به داخل مکزیک تبدیل شد. بر اساس یکی از گزارش های سال ۲۰۰۳ موسسه کارنگی، درنتیجه واردات محصولات کشاورزی آمریکا به مکزیک در قالب نفتا، یک میلیون و۳۰۰ هزار کشاورز از کار بیکار شدند.

برای این دهقانان تنها گزینه باقیمانده یا هجوم به حومه های مکزیکو سیتی یا  مهاجرت بود  که تعداد زیادی به دومی تن دادند. تا سال ۲۰۰۶ حدود ۱۰ درصد از جمعیت مکزیک در ایالات متحده زندگی می کردند، ۱۵ درصد نیروی کار این کشور در اینجا کار می کردند و از هر هفت مکزیکی یک نفر به آمریکا مهاجرت کرده بود. حقیقت فاحش این بود که در نتیجه تاثیرات بی رحمانه نفتا بر کشاورزی دهقانی، سیستم دهقانی مکزیک به ایالات متحده منتقل شده بود.

از این رو سیاست های آمریکا در مکزیک و آمریکای مرکزی، یک بازخورد دوجانبه جدی داشته است. از یک طرف سیا پدرخواندگی یک کارتل قدرتمند را بر عهده گرفته بود که ماحصل آن قاچاق گسترده کوکائین بود که شهرهای داخلی آمریکا را از لس آنجلس گرفته تا واشنگتن به خاک سیاه نشاند و خشونت ناشی از آن نیز اکنون ده ها هزار مکزیکی را کشته و بی خانمان کرده است. از سوی دیگر تنظیم ساختاری مورد حمایت آمریکا و نفتا، کشاورزی دهقانی را در مکزیک نابود کرد و به مهاجرت میلیون ها نفر به شمال منجر شد که به سپربلای مشکلات اقتصادی آمریکا تبدیل شده اند.

مطالعات زیادی این ادعاها را مطرح کرده اند که مهاجران، مشاغل را از کارگران غیرمهاجر گرفته اند یا اینکه آن ها مالیات نمی پردازند. با این حال مهاجران مکزیکی پیوسته از سوی سیاست پیشگان فرصت طلب همچون ترامپ و همکاران جمهوریخواهش مقصر شمرده می شوند.

بازخورد نهایی

تاسف انگیز است که این بازی فرصت طلبانه و عوام فریبانه هراس افکنی («تروریست های مسلمان جانتان را می گیرند») و ترس اقتصادی («کارگران مکزیکی شغلتان را می گیرند») در میان اکثریتی از جمعیت سفیدپوست کشور طنین داشته است. ترامپ که شعارهای ضد مسلمانان و ضد مکزیکی هایش از همه زننده تر است، از رقبای خود در میان جمهوریخواهان با حاشیه امن زیادی پیشتاز است.

اکثر رهبران لیبرال نیز به جای به چالش کشیدن جدی شعارهای تحریک آمیز نامزدهای جمهوریخواه و اشاره به برنامه های سیاسی و اقتصادی آمریکا به عنوان عامل اصلی این بازخورد، در حال دفاع از این وضعیت هستند. تنها برنی سندرز نامزد مستقل ورمونت به ریشه های واقعی بحران ها درسیاست خارجی و داخلی آمریکا اشاره می کند. هیلاری کلینتون رقیب او در مسابقه نامزدی ریاست جمهوری دمکرات ها، همچنان به فشار برای مداخلات نظامی بیشتر در خاورمیانه ادامه می دهد و از انگشت گذاشتن بر وال استریت به عنوان منبع مشکلات اقتصادی کشور اکراه دارد.

به نظر می رسد که این کشور به سوی نظمی روان است که کمتر از همیشه لیبرال دمکرات است؛ نظمی که نابردباری مذهبی بیشتر، موانع بیشتر بر سر راه حقوق مدنی، قوانین مهاجرتی بیشتر به منظور بازداشتن مهاجران از ورود به کشور، مشخصه های آن هستند. و این همانگونه که چالمرز جانسون به درستی هشدار داده، بازخورد نهایی است.

منبع: http://fpif.org/ultimate-blowback-u-s-foreign-policy-donald-trump/

 

[۱] . Walden Bello روزنامه نگار و استاد جامعه شناسی در دانشگاه ایالتی نیویورک در  بینگامتون است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*